
گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام چه دیر ماه خدا آمد و چه زود گذشت چو آفتاب که یک لحظه می پرد از بام مه نیاز و نماز و […]
ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد لحظه ی تودیع مهماندار و مهمان می رسد آسـمان چشـم های عاشـقان ابـری شده مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد پشت پایش از دو چشمم رودی از خون می رود از هراس دوری اش دارد به لب جان می رسد گوئیــا دیـروز بود این […]
وقتی نمونده دیگه از ماه مهربونی آهای رفیق یه وقت از قافله جا نمونی یا رب الهی العفو صابخونه داره هرشب چه بی شمار می بخشه از بنده های خسته هزار هزار می بخشه یا رب الهی العفو بیا خدا کریمه بیا هواتو داره از بس کریمه کار به گذشته هات نداره اونی که تو […]
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد یا اشک چشمان ترم را دیده باشد حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود از دوری ماه خدا رنجیده باشد کِی می رسد تا آسمان ها … بنده ای که در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد پیروز میدان جهاد روزه داری ست هرکس که با نفس خودش […]