
بیمار دشت کرب و بلا با اجازه ات رفتم سراغ شعر شما با اجاز ه ات حالا که تو جزء بکایین عالمی من هم شدم ز اهل بکا با اجازه ات گفتم کمی حال و هوایم عوض شود رفتم سراغ طشت طلا با اجازه ات رفتم میان خیمه ارباب و با سلام گفتم که ای […]
ابر خون خیمه زده بر سر چشم تر من هرگز ای کاش نمی زاد مرا مادر من آه ، ای زهر خیال جگرم راحت شد هرچه فکرش بکنی آمده عمری سر من مگر اینکه تو فقط اشک مرا پاک کنی! شدی ای زهر امید نفس آخر من پای درد دل چشمان تر من بنشین […]
می شکافد تیر غربت سینه ی سجاد را زهر از غم می رهاند این دل ناشاد را می گذارم بر زمین دیگر سلاح گریه را می کشم با ” یا حسینی ” آخرین فریاد را دیده ام بر خاک صحرا پیکر ابرار را دیده ام بر نیزه ی اعدا سر اوتاد را دیده ام در […]
وقت باران داغ چشم تر عذابم میدهد آب مینوشم غم حنجر عذابم میدهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش میبرد از عطش بی خوابی اصغر عذابم میدهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم میدهد غیرتم را شعله ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم میدهد ذبح را وقتی […]
غمگین تر از پاییزم و ابر بهارم از من گرفته کربلا دار و ندارم ماندم تک و تنها در این شهر مدینه رفته است دیگر دلخوشی از روزگارم قلب زمین و آسمان ها تا قیامت می سوزد از این گریه ی یعقوب وارم خواب از دو چشم بی قرار من گرفته نیزه نشینیِ همه ایل […]
با سوز قلب پاره پاره گریه می کردی با چشم های پر ستاره گریه می کردی دل های نزدیکانتان که جای خود دارد که آب می شد سنگ خاره، گریه می کردی در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت تا آب می دیدی دوباره گریه می کردی با یاد اکبر، تا که می آمد به […]
امام سجاد(ع)-شهادت مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منم عمری سفیر واقعه ی کربلا منم یک عمر گریه کرده ام از غربت حسین بنیان گذارِ نهضتِ اهل بُکا منم دارم بِه دوش خود عَلَمِ انقلابِ اشک از کربلا پیمبرِ اشک و دعا منم من پاره ی تنِ بدنی پاره پاره ام نور نگاه […]