
شکر حق گویم که تحقیرم نکرد
روز خلقت کلب و خنزیرم نکرد
شکر دیگر آنکه مومن زیستم
بت پرست و گبر و کافر نیستم
مشته خاکی بودم و آدم شدم
اشرف المخلوق بر عالم شدم
گر چه از یک قبضه خاکم آفرید
روح خود را در تن پاکم دمید
گر زمن پرسد کسی این روح چیست
فاش گویم مهر مولایم علی ست
مهر حیدر در دل و جان من است
مهر حیدر دین و ایمان من است
مهر حیدر کار صد عیسی کند
مهر حیدر مرده را احیا کند