
خلق و خویت پیمبری بوده
قلمت کار حیدری کرده
از مقام فُضَیل* فهمیدم
منبرت شیعهپروری کرده
مرجع و مقتدای دنیایی
ای امام تمام دورانها
ریزهخوار کلام پر فیضت
سِیلی از جابربنحیانها*
ای که با هر روایت نابت
مثل خورشید میدرخشیدی
با کلامی فصیح بر شیعه
آبرویی عظیم بخشیدی
علما در مناظره با تو
همه انگشت بر دهان ماندند
فقهای مذاهب دیگر
در کلاس تو درس میخواندند*
با اشاره تمام مردم را
در همان لحظه بنده میکردی
مات و مبهوت کار تو بودند
تا که یک مرده زنده میکردی*
همچو دریای رحمتی بودی
که دل از هر کویر میبردی
ظاهراً مثل مرتضی هرشب
نان برای فقیر میبردی*
روضهخوان حسین بودی، ای
بانی روضههای عاشورا
هرکجا فرصتی محیا شد
گریه کردی برای عاشورا
هرکجا فرصتی محیا شد
مثل ابری به ناله افتادی
یاد گهوارهی علی اصغر
یاد طفل سهساله افتادی
هرزمان شیرخواره میدیدی
یاد طفل رباب میکردی
ناگهان بین روضه اقاجان
یاد بزم شراب میکردی
آخرش هم شبیه عاشورا
روضههای تو هم رقم خوردند
حرمتت را شکستهاند آقا
بدنت را کشانکشان بردند
عدهای، نیمهشب، غریبانه
جلوی بچهها تو را بردند
بی عبا و بدون عمامه
پا برهنه کجا تو را بردند؟
هرکجا بردنت ولی اقا
معجری از سری کشیده نشد
جای شکرش هنوز باقی هست
سری از پیکری بریده نشد
من بمیرم برای مظلومی
که سر از پیکرش جدا کردند
بیحیا ها سر امامم را
جلوی مادرش جدا کردند
من بمیرم برای آن جسمی
که زیر دستوپا رفو کردند
پیش چشمان خواهرش زینب
نیزه را در گلو فرو کردند
محمد زوار