
بسم رب المنتظر
شب است و کوکبی از نور یک مه پاره می آید
ز یثرب کرده مهر و ماه را بیجاره می آید
به رنگ آسمان فواره در فواره می آید
و همراهش صدای جنبش گهواره می آید
سروش غیب گوید حضرت باب المراد آمد
تمام جود، کل معرفت، یعنی واد آمد
الا ای ناامیدان غنچه ی امیدتان واشد
کجایید ای تهی دستان، که جشن جود برپاشد
بیایید ای تمام ذره ها، خورشید پیداشد
جواد آمد، تمام آیینه های وجود معناشد
حریم لطف این مولا، نه دربان و نه دردارد
هر آنکس هر چقدر می خواهد به دست خویش بردارد
اگر روزی بپرسی از حرم کو قبله گاه تو
وگر از جود پرسی کیست آیا پادشاه تو
به آقایی اگر گویی که شد پشت و پناه تو
ز احسان گر بپرسی کیست مشعل دار راه تو
همه گویند او سالار در ارض و سماء باشد
جواد آل زهرا، حضرت ابن رضا باشد