
*
ای تو شمع و عالمت پروانه یا ابن الرضا
ای رضا را نازنین دردانه یا ابن الرضا
دامن ریحانه را ریحانه یا ابن الرضا
جود، پیش جود تو افسانه یا ابن الرضا
من گدایم بر در این خانه یا ابن الرضا
آشنایم، نیستم بیگانه یا ابن الرضا
تو مرا سر مست از جام ولایت می کنی
تو به مأمون حرز مادر را عنایت می کنی
کیستم من سائل کوی تو یا ابن الرضا
روز و شب گرم هیاهوی تو یا ابن الرضا
مدح خوان تو، ثنا گوی تو یا ابن الرضا
تشنه کامی بر لب جوی تو یا ابن الرضا
من گدا، جود و کرم خوی تو یا ابن الرضا
دست دل آورده ام سوی تو یا ابن الرضا
ای هماره لطف و احسان و کرامت کارتان
کیست «میثم» خاک راه میثم تمّارتان
******
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
انـوار الهی بـه فضا باد مبارک
میلاد جواد بن رضا باد مبارک
**
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق، ولی داد، ولی داد، ولی داد
**
عید است و گشودند ز رحمت در دیگر
بر آل علی داده خدا گوهر دیگر
بر پا شده از شوق و شعف محشر دیگر
میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر؟
این عبد خدا سید و مولای عباد است
والله جواد است جواد است جواد است
**
در بزمِ وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او
دلهای خدایی همه بیتالحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش
**
**
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر، وز سه پسر باد سلامش
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صـدرنشین حرم هوست
**
ای اهل کرم را عطش چشمۀ جودت
سرتا به قدم آیۀ تطهیر وجودت
بالید به خود سجده به هنگام سجودت
از ما صلوات و ز خداوند درودت
ما سائـل و آقایـی و لطف و کرم از توست
دل را نگشودیم به غیر، این حرم از توست
**
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
وقت سخنت آمـده دانـش به تلاطم
دریا شده در قطرهای از علم شما گم
**
در ملک خدا مطلع الانوار شمایید
دست کرم خالق دادار شمایید
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطۀ پرگار شمایید
والله قسـم مهـر شمـا آب حیـات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است
**
بیمهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بیسوز شما سینۀ ما را شرری نیست
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
ما مهـر شمـا را بـه دو عالــم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
**
**
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخهای از فیض دم توست
بیمهر تو «میثم» دهنش باز نگردد
هرگـز بـه زبانش سخن آغاز نگردد
سازگار
*****
امشب به شبستان ولایت قمر آمد
خورشید جمالات خدا جلوهگر آمد
طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد
در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد
میـلاد جـواد بـن جـواد بـن جـواد است
این باب مراد است مراد است مراد است
*
خیزید که امشب شب شادی و سرور است
خیزیـد کـه میــلاد تجلی گــه نــور است
هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است
از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است
رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب
یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟
*
این موهبت و لطف خداداد، مبارک
بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک
این عید بود بر همه اعیاد، مبارک
میـلاد جـواد بـن رضا بـاد، مبارک
جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب
قرآن به روی دست رضا باز شد امشب
*
سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
جان همگـان در قـدمش باد فدایی
جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی
در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید
ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید
*
ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش
ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش
ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش
ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش
این باب کرم، باب دعا، باب مراد است
والله جواد است جواد است جواد است
*
ای چشم رضا محـو تماشای جمالت
جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت
خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت
میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت
بالیده رضا لحظه به لحظه به وجودت
مشهورتر از کـل امامان شده جودت
*
داده است خداوند به فضل تو گواهی
در کودکیات سینـه پـر از علـم الهی
دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی
مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی
گویی که شراری شد و یکباره برافروخت
در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت
*
در سن طفولیتت ای عالِم عالَم
علم ازل و علـم ابد بود مجسم
زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم
نه زادۀ اکثم که تمام علما هم
تـا زنگ ز آینـۀ دلهـا همه شوید
قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید
*
من سائل لطف و کرمت بودم و هستم
هر جا که روم در حرمت بودم و هستم
یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم
موری سـر خاک قدمت بودم و هستم
با آن که گناهم را دانستی و دانی
آنی ز دل خویش نراندی و نرانی
*
هر چنـد کـه دائم خجلم از گل رویت
سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت
امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت
ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت
تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی
بر دشمن خـود هم درِ این خانه نبندی
*
من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم
هر جا بنشینم بـه سـر خوان شمایم
یک عمر نمکگیـر نمکدان شمایم
از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم
ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی
باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی
سازگار
*****
شادی کل عباد است عباد است عباد
فتح ابواب مراد است مراد است مراد
شادی و شور، جهاد است جهاد است جهاد
عید میلاد جواد است جواد است جواد
مظهر عفو رحیم است رحیم است رحیم
که کریم ابن کریم است کریم است کریم
**
حبّذا شمس ولایت قمرت بخشیدند
بصر نوری و نور بصرت بخشیدند
قرص خورشید به وقت سحرت بخشیدند
خود جوادی و جواد دگرت بخشیدند
گشته از فیض گلت بیت ولایت گلشن
دیدهات باد به دیدار محمد روشن
**
این پسر مظهر حسن احد دادگر است
این پسر خلق زمین را و زمان را پدر است
این پسر همچو پدر بضعه خیرالبشر است
این پسر از همه خوبان جهان خوبتر است
این پسر هستِ رضا هستِ رضا هستِ رضاست
همچو قرآنِ محمد به سر دستِ رضاست
**
این جواد است که جود آمده جود از کرمش
خواهد ار جود کند ظرف وجود است کمش
جود آرد همه شب سجده به خاک قدمش
ماه و خورشید بود گرم طواف حرمش
هر طرف روی کند باز مه محفل ماست
حرمش کعبه جانها به حجاز دل ماست
**
حامد خالق و دردانه محمود است این
به جمال ازلی شاهد و مشهود است این
کنز مخفی ابد را در مقصود است این
گوهر هشت سپهر کرم و جود است این
صاحبان کرم و جود جوادش گویند
کعبه اهل دل و باب مرادش گویند
**
ای به هر لحظه دو صد جان و سرم قربانت
نیست چیزیم که گویم، هنرم قربانت
جان چه قابل که ز جان خوبترم قربانت
پدرت گفت که جان پدرم قربانت
تو به تن روح و به سر شور و به دل آرامی
رضوی روی، علی خوی و محمد نامی
**
کل هستی چو کف دست به پیش نظرت
دو مطیعند و غلامند، قضا و قدرت
هر کجا پای نهی علم بود پشت سرت
پور اکثم زده زانوی تلمّذ به برت
به خدایی که تو را داده چنین جاه و مقام
تو ولی نعمت مایی و امام ابن امام
**
پور هارون ستمگر چو مقام تو شناخت
رنگ از چهره، قرار از دل و هوش از سر باخت
آتشی بود که در شعله نور تو گداخت
گوئیا قلب ورا نطق تو از کار انداخت
خبری تازه ز اسرار الهی گفتی
از هوا و مه و ابر و یم و ماهی گفتی
**
ای وجود تو همه شاهد یکتایی تو
قلم صنع کند فخر به زیبایی تو
ماه حیرت زده حسن تماشایی تو
زنده هر مرده دل از فیض مسیحایی تو
رضوی ماه رضا جلوه تو در دل ماست
دست ما خالی و جود تو همه حاصل ماست
**
کیست تا چون تو به یک قطره دو دریا بدهد
به گدا بیشتر از ثروت دنیا بدهد
با کلامش همه را شهد مصفا بدهد
حرز مادر را بر قاتل بابا بدهد
ای هماره کرم و جود و عطا زنده تو
جود کن جود که جود است برازنده تو
**
من کیم خاک گدایان سر کوی توام
خالی ام از همه و پر ز هیاهوی توام
تشنهام تشنه ولی تشنه لب جوی توام
میثم بی سر و پایم که ثنا گوی توام
گر چه قابل نبود دم زدنم وقف شماست
قلم و طبع و زبان و سخنم وقف شماست
سازگار
*****
دهم ماه رجب، عیدِ جواد، ابن رضاست
عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست
بـه رضا دسته گلی کرده خداونـد عطا
که گلستان وجود از نفسش روح فزاست
این جواد است، جواد است، جواد است، جواد
که همان بحر وسیع کرم و جود خداست
خط و خالش همه آیات خداوند مجید
طاق ابروش، همان قبلۀ ارباب دعاست
نـه فقط نـام محمد که ز سر تـا قدمش
خلق وخوی وشرف وقدر محمد پیداست
روی نادیده بـه رویش همه لبخند زنید
رونمایش گل لبخند عروس زهراست
ذرهای بوده ز خورشید جمالش خورشید
قطرهای خُرد ز دریای عطایش دریاست
کرم از روز ازل سائل کـوی کرمش
جود تا شام ابد بر در این خانه گداست
جان مرده شود از فیض نگاهش زنده
خاک زوّار درش بر دل بیمار، شفاست
کوثر حجت هشتم که ده مـاه رجب
آفتاب رخ او قلب رضا را آراست
نام نیکوش محمد، لقب اوست جواد
تـقی متقی و روح بـلند تـقواست
هشت دریای ولایت بـود اینش گوهر
گوهری که سه دُرّ درج شرف را دریاست
همچو قرآن محمد به سردست علی است
جان عالم بـه فدایش که شبیه باباست
رخ رضا، حُسن رضا، خلق رضا، خوی رضا
پای تا سر همه مرآت کمالات رضاست
کاظمینش حرم امن الهی شب و روز
حرمش کعبۀ دل، قبلۀ ارباب دعاست
وسعت ملک خدا دایرۀ رحمت اوست
همه جا ملک خدا، جایی اگر نیست کجاست؟
پور اکثم چو به پیش سخنش گشت ذلیل
مرگ خود را ز خدا زادۀ هارون میخواست
در پی مسئلهای داد هزاران پـاسخ
که علومش همه میراث رسول دو سراست
طفل نـه ساله بـه کل علما فـائق شد
این قبا جز بـه قد آل علی نایـد راست
وسعت هفت سپهر است بـه ظلِ علمش
سایۀ او به سر مهر و مه و ارض و سماست
داد یک دم خبر از سِرّ ضمیر مأمـون
شاهدم قصه آن ماهی و ابر است و هواست
آنـکه فرمود رضا من بـه فـدایت گردم
چه بگویم به ثنایش به خدا فوق ثناست
قصۀ آمدن و رفتـن او در عالـم
گر بـه تاریخ ببینید شبیه زهراست
ای شما شیعه اثنی عشری فخر کنید
همه گویید جواد ، ابن رضا رهبر ماست
زان سبب در دو جهان اشرف مخلوقاتید
که تولای علی مکتب و آیین شماست
این ولایت که خدا کرده عطایت”میثم”
گر به فردوس کنی روز جزا ناز رواست
سازگار
*****
باز خدا پرده زرخ بر گرفت
عالم جان، جلوۀ دیگر گرفت
ملک جهان زندگی از سر گرفت
مرغ دل این ذکر، مکرّر گرفت
قبلۀ ارباب دعا آمده
عید جواد ابن رضا آمده
**
دیده گشا و رخ جانانه بین
شادی شمع و گل و پروانه بین
وجد و نشاط دل دیوانه بین
خندۀ ریحانۀ ریحانه بین
نقش تبسّم به لب مرتضاست
جلوه کنان طلعت ابن رضاست
**
باز به جوشش یم جود آمده
غرق در آن ملک وجد آمده
مظهر الطاف ودود آمده
مهر، به خاکش به سجود آمده
کشور جان عالم دل منجلی است
ولادت محمّد بن علی است
**
پرده زحسن ازلی وا شده
روی الهی متجلاّ شده
ملک جهان سینۀ سینا شده
ولادت زادۀ موسی شده
ماه بیا خاک زمین را ببوس
سرزده امشب مه شمس الشّموس
**
شافع میزان و معاد است این
کعبۀ دل، باب مراد است این
راهبر کلّ عباد است این
صاحب هر جود، جواد است این
آینۀ دادگر است این پسر
بر همه عالم پدر است این پسر
**
دل به سوی بیت ولا پر زند
روح، پی عرض دعا در زند
ماه، گر امشب به زمین سر زند
پرده به رخ تا صف محشر زند
می نهد از شرم مه روی او
رو به روی خاک سر کوی او
**
گلشن هستی همه خرّم شده
رشک جنان دامن عالم شده
فخر کنان دودۀ آدم شده
شاد، دل آدم و خاتم شده
بحر ولایت گهر آورده است
عروس زهرا پسر آورده است
**
غنچۀ ریحانه به گلشن شکفت
بلبل از او صورت اناالحق شنفت
لاله به لبخند ثنایش بگفت
مرغ شب از شوق وصالش نخفت
آمده تبریک زمعبود او
بهر رضا در شب مولود او
**
دیده بگشا جلوۀ سرمد ببین
آینۀ روی محمّد ببین
سلالۀ رسول امجد ببین
محمّد دوم احمد ببین
آمدی ای بر همه باب المراد
جان به فدای قدمت یا جواد
**
ای ثمر باغ دل بوتراب
وی زازل شیفته ات شیخ و شاب
جود تو چون لطف خدا بی حساب
سایۀ مهرت به سر آفتاب
مهر تو شد روز ازل دین من
نیست به جز حبّ تو آئین من
**
ای تو و من لازم و ملزوم هم
من به گدائی، تو به جود و کرم
رو به کجا از سرت کویت برم
سائلم و سائلم و سائلم
سائل افتاده زپای توام
جود و کرم کن که گدای توام
**
سائلم از خویش مرانی مرا
چون شود از لطف بخوانی مرا
بر سر خاکت بنشانی مرا
بر در عشقت بکشانی مرا
گو که برآرند زتن پوستم
دوستم و دوستم و دوستم
**
سائلم از تو دو جهان خواستم
سوز درون، درد نهان خواستم
خون جگر اشک روان خواستم
آن چه پسندی تو همان خواستم
عاشق دار غم تو (میثم)
سازگار
*****
ای قمر شمس ولایت جواد
ای گهر بحر عنایت جواد
حجّت حق باب مراد همه
نجل علی دسته گل فاطمه
بر همه خوبان جهان سروری
محمّد (ص) استّی و علی پروری
چشم رضا از همه سو سوی تو
ماه رجب شیفتۀ روی تو
روی دل آرای تو بدر رجب
لیلۀ میلاد تو قدر رجب
جود به خاک درت آرد سجود
بسته به جود تو تمام وجود
صورت تو باغ و بهار رضا
تویی همه دار و ندار رضا
حسن تو مرآت خداوند تو
بهشت بابا گل لبخند تو
یب خردان طعنۀ دیگر زدند
بر پدرت تهمت ابتر زدند
ولادت تو کوثری دگر بود
روشنی چشم و دل پدر بود
نور شد و نور شد و نور شد
چشم همه تیره دلان کور شد
سمند علم و معرفت رام تو
گره گشای عالمی نام تو
عطر ریاحین جنان خاک تو
روح رضا در بدن پاک تو
باب تولاّی تو باب خدا
مصحف روی تو کتاب خدا
عقل نهالی ز دبستان تو
علم گلی رسته ز بستان تو
بین امامان ز عطای زیاد
تویی ملقّب به امام جواد
جز تو که حرز مادر خویش را
به قاتل پدر نماید عطا
شبی که مأمون ستمکار مست
برد به قتل تو به شمشیر دست
در دل تاریک شب ای جان پاک
کرد تن پاک تو را چاک چاک
صبح که آن بی خرد آمد به هوش
گشت سراپا همه سوز و خروش
گفت مرا قتل رضا بس نبود
کشتن نجل مرتضی بس نبود
چگونه من در نظر خاص و عام
شهره شوم به قاتل دو امام
قاصد مأمون به تحیّر شتافت
در بدن پاک تو زخمی نیافت
کرد سراپا به وجودت نظر
دید ز گل خوب تری خوبتر
از رخ مأمون عرق شرم ریخت
زمام اقتدارش از هم گسیخت
از پی دیدار تو بشتافت باز
گفت که ای مهر سپهر حجاز
جسم تو شد به تیغ من چاک چاک
از چه کنون سالمی ای جان پاک
گفتی از دعای زهراست این
معجر حرز مادر ماست این
مرا خدای داورم حفظ کرد
به یمن حرز مادرم حفظ کرد
شد خجل از کار خود آن رو سیاه
گشت به پیش کرمت عذر خواه
عفو از آن جرم و خطا کردیش
خواست دعا را تو عطا کردیش
جود خداییت چه ها می کند
پیش خطا لطف و عطا می کند
ای به فدای تو و جودت جواد
جود وجودش ز وجودت جواد
تو دست جود خالق اکبری
جواد اهلبیت پیغمبری
بحر نمی از کرمت یا جواد
جود گدای حرمت یا جواد
روی تو شمس الشّرف اهلبیت
ای دُر ناب صدف اهلبیت
کودک نه ساله بدی کز کمال
دادی پاسخ به هزاران سؤال
زاده اکثم ز دُر افشانیت
گشت یکی طفل دبستانیت
مانده زهر قیل و زهر قال بود
گویی از آغاز کر و لال بود
لکنت نطقش به لب افتاده بود
گویی طفلی عقب افتاده بود
از کف مأمون چو رها گشت باز
ماهیکی گرفت و برگشت باز
تا ببرد ره به کمال تو بیش
ماهی را فشرد در دست خویش
گفت که ای نور دل بوالحسن
فاش بگو چیست کف دست من
پاسخ تو دوباره اعجاز کرد
پرده ز اسرار دگر باز کرد
قصّۀ تبخیر و هوا و شکار
گشت ز دُرج سخنت آشکار
حلم ز رفتار شما حلم شد
علم ز گفتار شما علم شد
معادن حکمت حق شمایید
مساکن رحمت حق شمایید
شما همان ائمۀ الدّعایید
مشاعل انوار الهدایید
جلالت خدا نشان شماست
آیه ی تطهیر به شان شماست
کلامتان نور است و رحمت است
معجزه و موعظه و حکمت است
ارث نبّوت رسول از شماست
مجد و کرامت بتول از شماست
طاعت مقبولۀ حق شمایید
رحمت موصولۀ حق شمایید
شما امامان همگی جوادید
باب نجات و قبله ی مرادید
قرآن یکدم از شما جدا نیست
هر آنکه بی شماست با خدا نیست
«میثم» را بر درتان التجاست
امید او به مَن اتاکُم نَجاست
سازگار
*****
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟
یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟
دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر
بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است
این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است
*
ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک
ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک
ای شمس ولایت قمرت باد مبارک
میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک
این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است جواد است جواد است
*
بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن
بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این
طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این
جانم به فدایش پسر است این پسر است این
ما را به پسر بودن او فخر از آن است
کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است
*
این است کز آغـاز خداونــد ستـودش
این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش
این است که جود آمده مرهون وجودش
جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی
آرنـد به سویش همگان دست گدایی
*
سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش
مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش
زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش
مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش
این است که در محضر او زادۀ «اکثم»
آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم
*
این است همـان مخزن اسرار الهی
وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی
بیپرتو او علم سیاهی است سیاهی
دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی
کز معجزهاش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون
*
‘ای از ازلـت نــام دلآرای محمّد
‘وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد
‘سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد
‘بوسیده پدر روی تو را جای محمّد
از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟
وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟
*
با این همه اوصاف خدایی ز خدایت
در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت
گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟
فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت!
تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی
تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی
*
فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو
رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو
هنگام عطا ظرف وجود است کم تو
حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو
از ما همـه دریوزگی و عجز و گدایی
از تو همه لطف و کرم و عقدهگشایی
*
بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم
تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم
باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم
مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم
آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند
زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند
*
تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی
تو در دو جهان از همگان عقدهگشایی
تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی
مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی
جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست
*
من میثم آلودۀ بیدست و زبانم
در باغ بهار تو کم از برگ خزانم
مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم
بگذار در اطراف گلت خار بمانم
من با همه گفتم که جواد است امامم
باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم
سازگار
*****
خیز ای دوست که امشب رخ جانانه ببینی
گرد هم آیی شمع و گل پروانه ببینی
خنده و وجد و نشاط دل دیوانه ببینی
دیده بگشای که ریحانه ی ریحانه ببینی
خبر آمد خبر آمد خبر آمد خبر آمد
که رضا حجّت حق را پسر آمد پسر آمد
**
دهم ماه رجب ماه تمامی شده پیدا
در زمین پادشه عرش مقامی شده پیدا
هر طرف می نگرم رحمت عامی شده پیدا
خلق را رهبر و مولا و امامی شده پیدا
بوی عطر گل زهرا به فضا باد مبارک
عید میلاد جواد ابن رضا باد مبارک
**
آمد آن ماه که خورشید کند قبله جانش
اختران یکسره فرش قدم عرش نشانش
سائل باب عنایت همۀ خلق جهانش
قرص خورشید گه جود کم از قُرصۀ نانش
چشم خلقت شده مات شرف و قدر و جلالش
صلوات همه تا صبح قیامت به جمالش
**
بوی گل از دم جانبخش نسیم آمده امشب
جلوه گر آینه ی حسن قدیم آمده امشب
آل یاسین را قرآن حکیم آمده امشب
شب میلاد کریم ابن کریم آمده امشب
گوش جان نغمۀ وحی از نفس صبح شنفته
جان فشانید که ریحانۀ ریحانه شکفته
**
عید میلاد جواد است چنین عید که دیده
ماه را وقت سحر در کف خورشید که دیده
صورت آینه و سیرت توحید که دیده
آنچه در روی پسر رضا دیده که دیده
دیده در آینۀ طلعت او طلعت احمد
ز آن سبب خنده ز دو نام ورا خواند محمّد (ص)
**
نهمین حجّت و یک بذل بود هر دو جهانش
پور اکثم شده دلباختۀ علم و بیانش
قلب مأمون ستمگر هدف تیغ زبانش
جود محتاج و کرم ریزه خوری بر سر خوانش
علم نوری است که تابیده به دل از دهن او
میکند معجزه چون آیۀ قرآن سخن او
**
قبلۀ منظر چشم همه خوبان حرم او
کیست حاتم که شود سائل باب کرم او
شهریاران همه در هم به هوای دِرَم او
کعبه را شوق طواف حرم محترم او
نهمین شاهد حسن نبوی ماه عذارش
دل خوبان دو عالم همگی شمع مزارش
**
ای ملک را ز ازل آبرو از خاک درِ تو
ای به اهل نظر از لطف و کرامت نظر تو
مرغ شب شیفتۀ ذکر دعای سحر تو
جان عالم بفدای تو و جدّ و پدر تو
تو همان جلوۀ خاصی تو همان رحمت عامی
تو امام ابن امام ابن امام ابن امامی
**
من کیم آنکه سرشتند به مهر تو گِلم را
صید کرده ز ازل تیر غمت مرغ دلم را
**
من به جود و به عطای تو ولای تو خریدم
روز اوّل به تو پیوستم و از خویش بریدم
گر چه با مروه صفا کردم و در کعبه دویدم
کاظمین تو بود کعبه کعبه آمال و امیدم
چه شود ای همه درمان من وای همه دردم
که شبی آیم و بر گرد رواق تو بگردم
**
ای حریم تو منای دل و جانهاش فدایی
ای عنایات تو مشهور چو الطاف خدایی
تو به لطف و کرمی شهره و من هم به گدایی
گر چه افتاده میان من و کوی تو جدایی
هر کجا پای گذارم به سر کوی تو هستم
«میثم» دار ولای تو ثنا کوی تو هستم
سازگار
*****
غلامرضاسازگار