
حریم
حریم امن زهرا را شکستند
ز شاخه یاس مولا را شکستند
خدا داند که با این ظلم عظمی
دل پیغمبر ما را شکستند
صبر
به سر داری اگر سر بند زهرا
به دل خون کردهای دلبند زهرا
در این ایام باشد این دعایم
خدا صبرت دهد فرزند زهرا
بیکفن
زمان بغض و غسل و پیرهن بود
چرا غ اشک نور انجمن بود
طلب میکرد حیدر آن کفن را
کفن در دست طفل بیکفن بود
جرأت
جهاد کوچه جنگی تن به تن داشت
چهل مرد و علی یک شیر زن داشت
اگر دستان حیدر باز میشد
مگر کس قدرت زهرا زدن داشت
گلبرگ
دردت به دلم آتش افروخته مادر
قلبم چو درِ خانهی تو سوخته مادر
گویند صدایم زدهای، غمزده وقتی
گلبرگ تنت میخ به در دوخته مادر
هیزم
دوای مردمان خسته، هیزم
کلیدِ خانههای بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را
به جای دسته گل با دسته هیزم؟
دفتر اسرار
فاطمه کیست؟ مددکار علی
رازدار علی و یار علی
تا عدو در به لگد باز نمود
بسته شد دفتر اسرار علی
گل یاس
گل از ساقه پژمرده گل یاس
گل ضربِ لگد خورده گل یاس
گلی که دشمنی خاری ز کینه
به گلبرگش فرو برده گل یاس
زخم
شرار زخم سوزد پیکرم را
گرفته درد، پهلو تا سرم را
نه دستم قوتی دارند نه پایم
که بر زانو نشانم دخترم را
تنهایی
به دریای دلم غوغاست مادر
دو چشمانم ز خون دریاست مادر
همه گویند یار مهدی هستند
ولی فرزند تو تنهاست مادر
مزار
دلم از این زمانه سرخ و داغ است
سرم فکر خزان یاس و باغ است
همه غمها به یک سو، ای مدینه
چرا مادر مزارش بیچراغ است؟
عجل وفاتی
الا مادر که ممنوع از حیاتی
به حال کودکان کل التفاتی
بیا امشب دعایی تازه سر کن
مگو دیگر خدا عجل وفاتی
یاس و لاله
به طوفان وجودم موج ناله
من و تاریکی و آب و پیاله
عجین با خون شده هر برگ جسمت
تو را من یاس گویم یا که لاله؟
گریه
زهرا برای تاب و تبم گریه کرده است
با اشکهای نیمه شبم گریه کرده است
تنها نه بر غریبی من بلکه دم به دم
بهر حسین تشنه لبم گریه کرده است
سؤال
چرا با غصهها خو میگرفتی؟
چرا پیش علی رو میگرفتی؟
زمان غسل تو فهمیدم ای گل
چرا دستی به پهلو میگرفتی؟
خنده
الا زهرا مرا شرمنده کردی
تو جان دادی علی را زنده کردی
نگفتی ماجرای دردِ خود را
ز تو پرسیدم امّا خنده کردی
الماس
الا زهرا چه با احساس بودی
به باغ عشق حیدر یاس بودی
به قول کودکان داغدارت
به قاب خانهام الماس بودی
بهار
ای بهارم مرا خزان کردی
همچو خود قامتم کمان کردی
هر چه با این دلِ علی کردی
با دلِ کودکان همان کردی
صدف
تا نگاه از بَرِ رخت چیدم
مرگ خود را به چشمِ خود دیدم
در صدف درِّ خود نهان کردم
تا کفن بر تن تو پیچیدم
مدینه
مدینه دم فرو بستی، نشستی
زمانی که ز حیدر دست بستی
تو که سیلی زدی، آتش کشیدی
چرا پهلوی زهرایم شکستی؟
صبور
صبورِ بی قرارم بود زهرا
به فصل غصّه یارم بود زهرا
ز خانه، بین کوچه تا به مسجد
همه لحظه کنارم بود زهرا
امید
مرو جانا که حیدر بی تو تنهاست
همیشه سینهاش دریای غمهاست
خدا بی فاطمه آخر چه سازم؟
که امید علی بر دستِ زهراست
اشعار عروضی
ساحل کوثر
دریای زمزم بود و ساحل کوثرم را
دستان من میشست جسم همسرم را
ابر دو چشمانم پر از باران غم بود
میسوخت هجرانش تمام پیگرم را
وقتی به قرص ماه رویش پر کشیدم
گفتم خدا بشکن دگر بال و پرم را
طاقت به جسم پاک یاسم نیست یارب
آخر چگونه شویم این نیلوفرم را
دستم به هر جا خورد خُردم کرد آن شب
هم زخم پهلو هم که بازوی ورم را
اما من از تشییع و تدفینش بسوزم
آن جا که میبردم شبانه دلبرم را
در زیر تابوتش به خود میگفتم ای وای
حیدر ز کف دادی تو بانوی حرم را
شب بود و قبرستان و قبر و کودکانش
دستی به جام قبر و دستی ساغرم را
تا خواستم مدفون کنم آمد نوایی
میگفتم آوردی گلم را دخترم را؟
کربلای مادر
شام هجران گشته و در دل هوای مادر است
نه فلک، هفت آسمان بزم عزای مادر است
خاطراتش خانه را بیت الحزینی کرده است
هر کجا را بنگری در نالههای مادر است
زیر لب میگفت فضه پشت در، کنج حیاط
بین این دیوار و در هم جای پای مادر است
لحظهای اسماء کنار چرخ دستاسش نشست
دستهای چرخاند و گفتش آشنای مادر است
خواهرم کلثوم گریان بین حجره داد زد
ای خدا این بستر خونین برای مادر است
ناگهان زینب هراسان چادری سر کرد و گفت
تا قیامت این سند بهر حیای مادر است
اهل خانه منقلب گردیده دنبال حسن
تازه فهمیدند امشب او عصای مادر است
دم نزد بابایمان از آیههای کوثرش
منشاء صبر پدر تنها دعای مادر است
من حسینم من که امشب غصه از بر میکنم
سطر آغاز قیامم، کربلای مادر است
نزدیک
ای خدا وقت سحر نزدیک است
لحظهی سخت سفر نزدیک است
پردهای زد به میان حجره
گفت با ناله شرر نزدیک است
پشت این پرده عزا میگیریم
شستن قرص قمر نزدیک است
دختری فکر غم بابا بود
گفت فریاد پدر نزدیک است
کودکی داد به مادر پیغام
راه دوری چه قدر نزدیک است
پرده لرزید همه فهمیدند
رفتن سوخته پر نزدیک است
نالهای گفت بیایید وداع
رفتن مادر اگر نزدیک است
سیده النساء
بیخبرانِ از خدا ظلم به ما روا نبود
مادر مظلومهی ما مگر گل خدا نبود؟
همیشه احترام او سفارش رسول بود
مگر مقام مادرم سیده النساء نبود؟
مگر نگفت فاطمه پارهای از تن من است
مگر عزیز حضرت خاتم الانبیاء نبود؟
شهر مدینه ساکت و مادر ما به ناله شد
از چه نوای فاطمه در خور اعتناد نبود؟
ای که میان کوچهها حرمت او شکستهای
مگر حدیث فاطمه کوثر و هل اتی نبود؟
مقصد کینهی شما بود ولایت و علی
بانوی پشت در مگر همسر مرتضی نبود؟
این همه خدمت نبی رفت ز یادتان اگر
لیک به یادتان مگر دختر مصطفی نبود؟
خواب
مادرم بی سخنت عقدهی من وا نشود
غم پژمردن تو در دل من جا نشود
تو اگر بی حسنت رفتهای، ای رفته به خواب
مادرم بیتو حسن عمر به فردا نشود
من که خود شاهد غمهای تو بودم، دانم
مادری چون تو چنین غمزه پیدا نشود
دل شب بود شبی بین دعا گفت پدر
هیچ کس نزد علی مثل تو زهرا نشود
یاد آن روز که جدّم به تو زد بوسه و گفت
دختری چون تو دگر امّ ابیها نشود
سخنی گفتم و مادر تو بگو یک کلمه
حرفی آخر که دلم خانهی غمها نشود
نکند بی حسنت پر زدهای ای مادر
خیز تا چون قد تو قامت من تا نشود
من که همراز تو در کوچهی ماتم بودم
کاش باشی که دگر راز تو افشا نشود
روضه خوان
فاطمیه شد عیان، مادر کجاست؟
ای زمین، ای آسمان، مادر کجاست؟
مانده در دل این سؤال بیجواب
ای خدا آن بی نشان، مادر کجاست؟
ناله و ضجه کی آرامم کند؟
تا ندانم قد کمان، مادر کجاست؟
در پس هر روضه دل پرسیده است
آن شکسته استخوان، مادر کجاست؟
رخ نما، پاسخ بده، ای منتقم!
مهدی صاحب زمان، مادر کجاست؟
بی تو ما راه زیارت گُم کنیم
زائر قبر نهان، مادر کجاست؟
یک مدینه کن تو مهمانم شبی
ای عزیز روضهخوان، مادر کجاست؟
فاطمیون
شکر حق ما هم گرفتار غم مولا شدیم
همنشین روضههای مادرش زهرا شدیم
این حضور با صفا با دعوت چشمان اوست
تا به جمع فاطمیون زمانه جا شدیم
گر چه گم کردیم خود را بین بازار گناه
فاطمیه سر رسید و باز هم پیدا شدیم
قطرهای از جام زهرا را به لطف مهدیاش
بر مشام جان زدیم و شهرهی دنیا شدیم
گر چه ما را عدهای مجنون زهرا خواندهاند
سر خوش از این افتخاریم و بدان رسوا شدیم
کاش امشب بین روضه فاطمه گوید به ما
مورد تأیید فرزندش گل طاها شدیم
شاید امشب یک دعا از جمع ما شد مستجاب
شد مدینه قسمت و آنجا همه شیدا شدیم
دلداری
چرا ای شام غم بیداری امشب
غم عالم به ما میباری امشب
مگر تو همدم مادر نبودی؟
که این گونه غریب و تاری امشب
صدای آب میریزد به جانم
بسان زهر آتشباری امشب
بشوید مادر مظلومهام را
پدر با دیدههای زاری امشب
نوای زینب از آن سوی دیوار
به بابا میدهد دلداری امشب
حسین و شعلههای انتقامش
به سرخی میزند رخساری امشب
حسن هستم که ذکر صبر گویم
کنم بر لب دعا را جاری امشب
خدایا ای پناه دردمندان
بده غمدیدگان را یاری امشب
شهر غم
پدر رفتی غم بسیار دیدم
چهها با دیدهی خونبار دیدم
هجوم کافران من را نیازُرد
ستم از دشمن دیندار دیدم
اگر دین تو را تحریف کردند
علی را یکّه در پیکار دیدم
به هر جا مرتضی را یار بودم
ولی او را بدون یار دیدم
از آن شهری که نامش از تو پر بود
ز دست مردمش آزار دیدم
از آن روزی که سیلی خوردم از خصم
همیشه شهر غم را تار دیدم
به پشت در دمی نام تو بردم
چه ضربی از در و دیوار دیدم
به او گفتم که یاس مصطفایم
به گلبرگ تن خود خار دیدم
یاری برای یاری
آن روز عاشقانه، یاری برای یاری
میکرد کارِ خانه، یاری برای یاری
با اینکه بانوی دلْ، دل سیر از جهان بود
میخواند این ترانه، یاری برای یاری
در فکر روزهای پایان رسیدهی عمر
میسوخت دانه دانه، یاری برای یاری
کابوسهای کوچه، تفسیر سرخِ سیلی
اشک عصای شانه، یاری برای یاری
در خاطرش رقم خورد، بین کویر کوچه
میخورد تازیانه، یاری برای یاری
وقتی به یادش آمد از آتش و در و دود
میسوخت از زمانه، یاری برای یاری
دیگر نمانده صبری تا صبر او بماند
چون رود شد روانه، یاری برای یاری
در نیمههای تاریک، میبرد مردِ مهتاب
تابوت را شبانه یاری برای یاری
آیا دو قطره شعرم، با بیتهای اشکم
گردد حساب یا نه؟ یاری برای یاری
فاطمیّه
جان ما قربان جانِ فاطمه
آمده فصلِ خزانِ فاطمه
هر که گوید با دو چشمی خون فشان
لعنتی بر دشمنانِ فاطمه
دل بسوزاند ز هر عاشق دلی
یاد جسمِ نیمه جانِ فاطمه
فاطمیه موسم اشک و عزاست
صد امان از کودکانِ فاطمه
بهرِ مادر روضه خوانی میکند
مهدی صاحب زمانِ فاطمه
گوید از کوچه از آن سیلی سرد
از همان اشکِ روان فاطمه
گوید از میخ و در و دیوار و دود
علتِ قدِ کمانِ فاطمه
چون بقیع آید به خاطر میرسد
نیمه شب جسمِ جوانِ فاطمه
نالهها پر میکشد وقتی که او
گوید از قبرِ نهانِ فاطمه
عزادار
دلِ مهدی عزادارِ مدینه ست
دو چشمانش گرفتارِ مدینه ست
دلش سوزد به حال زار مادر
که مادرِ عشقِ بیمارِ مدینه ست
دل مهدی هزاران درد دارد
ولی نیمی از آن کارِ مدینه ست
بنالد از غم هجران مادر
که دفنش در شبِ تارِ مدینه ست
گهی بر غربت بابا بگرید
گهی گریان دلدارِ مدینه ست
گهی آهی کشد با ذکر زهرا
دلیلش درد و آزارِ مدینه ست
گهی در کوچهها در کُنجِ دیوار
به فکرِ روزِ غمبارِ مدینه ست
کنار بستر مادر نشیند
خودش هر شب پرستارِ مدینه ست
وارث
وارث پیغمبری تسلیت تسلیت
نورِ دلِ حیدری تسلیت تسلیت
وقت قیامت شده ای گلِ فاطمه
منتقمِ مادری تسلیت تسلیت
فصلِ غمِ مادر و آتشین نالهات
مهدی غم پروری تسلیت تسلیت
گریه کنی پای هر روضهی مادرت
خون به دلت میبری تسلیت تسلیت
خیمه نشین! مادرت منتظر مانده است
نورِ دلِ کوثری تسلیت تسلیت
قدرتِ اشکم بده تا که غوغا کنم
از تو کنم دلبری تسلیت تسلیت
کی تو میآیی نگویند که بیصاحبیم؟
ای که تو تاج سری تسلیت تسلیت
ظهور
گریهکنای فاطمه، فاطمه یه پسر داره
که نیمه شبها تو بقیع، صورت رو خاکا میزاره
میگه مادر قربونتم، یه عمریه گریونتم
فدای غصههات بشم، خودم بلا گردونتم
مادر میدونم یه روزی، به زخم تو نمک زدند
تو کوچههای مدینه، یه روز تو رو کتک زدند
مادر دلم خیلی خونه، اشک میریزم دونه دونه
واسه عمو محسن خود، زار میزنم غریبونه
من میدونم که عاقبت، ضرب عدو اثر گذاشت
چیکشیدی اونلحظهکه، تو روبهپشت درگذاشت
کوچه و میخ و سیلی و فدک برام دردِ همه
چهل تا مردِ جنگی و یه حیدر و یه فاطمه
مادرِ مهربون من، پیر شدهی جوون من
کی میشه من ظهور کنم تا که بشی مهمون من
تدریس
بس مصیبت بر سر ساقی کوثر رفته بود
صبرِ بانو روزهای آتشین سر رفته بود
از مدینه خسته و با مردمش بیگانه شد
پس برای گریه کردن جای دیگر رفته بود
خواست تا دشمن بفهمد اصلِ دین بییار نیست
بهرِ تدریس عدو زهرا دمِ در رفته بود
دید در مسجد نماز بیولایت خوانده شد
با دو دستِ پر ز نفرین پیش داور رفته بود
بیبی ما حامی اصلاح امّت بود و بس
شرح سیلی را اگر میگفت حیدر رفته بود!
کودکان فاطمه وقتی به منزل آمدند
خانه گریان بود و از این خانه مادر رفته بود
آسمان میگفت حیدر بعدِ زهرا پیر شد
بس مصیبت بر سر ساقی کوثر رفته بود
مادر و کوچه
آن دختری که مانده به دل ماتمِ پدر
آیا روا بُوَد که بماند به پشتِ در؟
آن مادری که غنچه گرفته به زیرِ پر
آیا سزد که کشته شود نازنین پسر؟
آن همسری که بهرِ حمایت شده به بر
آیا زدن به بازوی او ضربهی شرر؟
ما حامی پیمبر و زهرای اطهریم
دنبالِ ضاربین گلِ عشقِ حیدریم
آن حیدری که خانه نشینش نمودهاند
آخر چرا به غصه قرینش نمودهاند؟
هیزم شروع جنگ و کمینش نمودهاند؟
از داغ فاطمه چو حزینش نمودهاند؟
از چه جفا به یاس غمینش نمودهاند؟
در بین کوچه نقشِ زمینش نمودهاند؟
ما جانثارِ مادرِ ساداتِ کوثریم
ما دشمنان قاتلِ بیشرمِ مادریم
دردِ نهفتهی دلِ ما را دوا کنید
ما را به کوچههای مدینه رها کنید
ما را ز عطرِ یاسِ علی با صفا کنید
با روضههای مادر و کوچه صدا کنید
آندم نگه به دیدن آن عقدهها کنید
آن جا نظر به صورتِ نیلی ما کنید
ما کشتگان چادرِ خاکی بر سریم
دیوانگان کوچهی یاس و صنوبریم
بیحرمتی
در میانِ کوچهها دشمنی از سر گرفت
شعلهی این دشمنی دامنِ حیدر گرفت
حرفِ هیزم میزدند دشمنانِ ذوالفقار
آتش این دشمنی ناگهان بر در گرفت
آمدش تا پشتِ در فاتح قلبِ علی
او سراغ از لحظهی مرگِ پیغمبر گرفت
بر سؤالش ضربهی خشم دشمن شد جواب
کِشتی آلِ نبی ناگهان لنگر گرفت
دست زهرا چون علی تا که با هم بسته شد
بین آن دیوار و در بر زمین بستر گرفت
مردمان بیوفا شاهد این ماجرا
وای از وقتی که دل، دامنِ دلبر گرفت
دستِ دل گر خسته بود، پهلویش بشکسته بود
از برای یاریاش قوّتی دیگر گرفت
دشمن و ضرب و غلاف، فاطمه گرم طواف
ضربهای زد قدرت از بازوی کوثر گرفت
عشق زهرا را عدو تا به مسجد میکشید
فاطمه مشغول شد، حاجت از داور گرفت
لرزه بر عرش آمد و آسمان غرش نمود
حول و حوش فاطمه عالمی محور گرفت
هر قنوت فاطمه مملو از نفرین که شد
شافع عالم علی، دستِ آن یاور گرفت
فطرس از این غصهها شد غمینِ فاطمه
زیرِ پلکان دیدمش اشکِ چشمِ تر گرفت
اشک
آن شب که اشکِ سرخِ ستاره روان گرفت
از هق هقِ فرشته گلوی زمان گرفت
در بیت الاحترامِ نبی زوجِ دخترش
دستی به آب و دستِ دگر آسمان گرفت
ناگه نشست بالِ علی بر حریمِ درد
آتش به یک اشاره دلِ کهکشان گرفت
وقتی کفن ارادهی احرامِ گل نمود
غم چنگِ خود به سلسلهی کودکان گرفت
پروانهها به شمع جوان بوسه میزدند
کاین لحظه قلبِ خالقِ کلِ جهان گرفت
تا جبرئیل شهپرِخود را به رخ کشید
پر را به گردِ کودکِ خود آن جوان گرفت
آمد ندا که کودک و مادر جدا شوند
این صحنه خون ز چشمِ همه عرشیان گرفت
بر دوش باغبان گلِ یاسی شکسته بود
تابوت قد کمان شده را قد کمان گرفت
فطرس اگر که سر به گریبان نهاد و سوخت
شاید شود زیارت قبرِ نهان گرفت
بقیع
کی میشه تو مدینه پر بزنم زاری کنم
با صدای نالههام آقامون و یاری کنم
تا که اسمِ بقیع و به روی لبهام میآرم
غربتِ مادرش و به یاد مولام میآرم
اگه من برم بقیع با اشک و حسرت مینالم
خودم و مثل کبوتراش رو خاکا میمالم
دور قبرای خاکی کبوترا پر میزنند
دنبالِ یه قبر مخفی هر کجا سر میزنند
شنیدمشب که میشه چراغاشونخاموش میشن
زائرا پشت همون پنجرهها بیهوش میشن
نیمهی شبها تو بقیع صدای نالهای میآد
میون قبرا یکی زار میزنه خیلی زیاد
میگه غربتِ کوچه میزنه آتیشم مادر
یه روزی خودم میآم منتقمت میشم مادر
یاس
یاس یعنی بوی دل، بوی بهشت
یاس یعنی فاطمه، حیدر سرشت
یاس یعنی کمترین عمرِ جهان
یاس یعنی مادرِ صاحب زمان
یاس یعنی کوچه و آه و شرر
یک گل و یک غنچه با هم پشتِ در
یاس یعنی قوّتِ دستِ علی
هستِ او پیوسته با هستِ علی
یاس یعنی خانه داری نوجوان
مادری افتاده حال و نیمه جان
یاس یعنی شانه بر موی حجاب
ناله در بیداری و در وقت خواب
یاس یعنی حیدر و غسل و کفن
اشکِ چشمِ زینب و آه حسن
یاس یعنی یا حسینِ زیرِ لب
بوسه بر زیر گلویی نیمه شب
یاس یعنی مهدی و وقتِ ظهور
انتقام از غاصبین پر غرور
یاس یعنی انتقام از عاملین
سیلی محکم به روی قاتلین
یاس یعنی ما مدینه میرویم
با امیرِ بیقرینه میرویم
کوثر
به آیه آیهی کوثر قسم که کوثر رفت
امانتِ ثقلینی آن پیمبر رفت
امانتی که صدف بود و محسنش درّ بود
به ضربِ کینهی دشمن ز پیشِ دلبر رفت
چرا نشست علی و فقط چرا زهرا
در آن زمانهی فتنه به پشت آن در رفت؟
چو امر فاطمه، امر نبی و الله ست
به امر فاطمه حیدر نشست و یاور رفت
به وقت دفن بهارش علی به خود میگفت
خزان شدم به خدا افتخارِ حیدر رفت
شب است و آه علی همنشینِ این چاه است
میان چاه بگوید یگانه همسر رفت
شنید فطرس و افتاد از سماء بر خاک
حسین تا که به گریه بگفت مادر رفت
ذوالفقار
فاطمه یعنی نبی را مادری
فاطمه یعنی گلِ پیغمبری
فاطمه یعنی مددکارِ علی
همسرِ شیرِ خدا یارِ علی
فاطمه یعنی غمت، یابن الحسن
سوز و آه و ماتمت، یابن الحسن
فاطمه یعنی صدای نالهات
مادرِ مظلومِ هجده سالهات
فاطمه یعنی علی را بیقرار
اولین تیغ از دو تیغ ذوالفقار
فاطمه یعنی جمالِ نیلیاش
زد عدو در بین کوچه سیلیاش
فاطمه یعنی که پهلویش شکست
در میان کوچه یک باره نشست
فاطمه یعنی علی دادم برس
فضه افتادم به فریادم برس
فاطمه یعنی کبودی بر بدن
مانده زخمِ میخ در بر روی تن
فاطمه یعنی همه گریان او
جان فطرس دم به دم قربان او
بیمادری
وای از غم بیمادری، یه دردِکه بی درمونه
حتی به فکرشم بودن جون و تن و میلرزونه
وای از دلِ بیمادرا که زیرِ خاکِ گلشون
مادر دارا رو میبینند چقدر میسوزه دلشون
تا آخر عمر بیمادر ذکرِ مادر رو لبهاشه
خدا کنه کنارمون کسی بیمادر نباشه
اما بدون تو جمع ما غریب ترین بیمادراست
میدونی اسم اون چیه مهدی آلِ مصطفاست
قربون اون شالِ عزا، اشکای دونه دونهات
شما بیا روضه بخون، که ما بشیم دیونهات
بگو چطور مادرتون، تو کوچه پژمرده شده؟
به پشت در تو آتیشا، چطور لگد خورده شده؟
بگو چطور تو مدینه، خون به دلِ زهرا زدند؟
لحظهی غسلِ تن اون، غم به دلِ مولا زدند؟
بگو چطور به روی یاس، رنگِ غم و نیلی کشید؟
تو کوچههای بیکسی، به صورتش سیلی کشید؟
بگو برامون بدونیم، تو سینهتونچه غصههاست؟
آقا به ما نشون بده که قبرِ مادرت کجاست؟
غروب
مادری دارم که چشماش پر اشکِ نابه
مادری دارم که دلها زِ غمش کبابه
مادری دارم که عالم مثِ اون ندیده
مادری دارم عدو غم به رخش کشیده
مادرم از غم دنیا شده زار و خسته
مادرم پشت درِ سوختهی غم نشسته
مادرم دیده علی رو با دو دستِ بسته
مادرم رفت کمکش با پهلوی شکسته
مادر از دست مدینه غصهها چشیده
مادر از ضربِ لگد دردِ زیاد کشیده
مادرم تنگِ غروب بود که پیشِ خدا رفت
نیمه شب غریبونه از پیش بچهها رفت
غسل
بریز ای اشکِ سرخابی، در این یلدای بیتابی
به جسم یاسِ من آبی، ولی آهسته آهسته
خدا، قوّت بده حیدر، کنار یاس و نیلوفر
بگرید ساعتی دیگر، ولی آهسته آهسته
خدا، این خسته آهویم، شکسته پر، پرستویم
به آب غصه میشویم، ولی آهسته آهسته
کنم حس، درد پهلویش، چه سوزان، نیلی رویش
بگویم شرح بازویش، ولی آهسته آهسته
غم نامردمان کُشتم، خدایا این زمان کُشتم
نگاه کودکان کُشتم، ولی آهسته آهسته
ذکر و نوحه
باور
خدا چرا امشب ـ مادر خسته
خوابیده بین بستر و ـ چشماش و بسته
شاید امشب درد نداره
خدا روز بد نیاره
وآآآآی ـ چرا خاطرم مضطربه
چرا دل من منقلبه ـ امون امون ای دل
وآآآآی ـ امون امون ای دل (۳)
* * *
چی شده که بابا ـ قلبِ شکسته
کنار جسم مادرم ـ غمین نشسته
مادرم چشمات و وا کن
اشک بابام و نگا کن
وآآآآی ـ خدا نکنه مادر من
شبونه بره از بر من ـ امون امون ای دل
وآآآآی ـ امون امون ای دل (۳)
* * *
لحظههای غسلِ ـ مادر من شد
یتیمی و بیمادری ـ باور من شد
ای خدا مادر سفر کرد
دخترش را در به در کرد
وآآآآی ـ من و این همه خونجگری
من و غصهی بیمادری ـ امون امون ای دل
وآآآآی ـ امون امون ای دل (۳)
سؤال
امون از دلِ خونِ مادر
دو چشمونِ گریونِ مادر
شبای پریشونِ مادر
چه داغونِ مادر! (۲)
امان از شبِ تارِ مادر
شده نالهها یارِ مادر
غم و غصهها کارِ مادر
چه بیمارِ مادر! (۲)
مادر چرا اینقدر خسته و بیقراری؟
مادر چرا نیمه شب بر لبت ناله داری؟
مادر چرا روز و شب از چشات خون میباری؟
میباری ـ میباری
مادر چرا دشمنانت پر از کینه هستند؟
مادر چرا اومدند دستِ بابا رو بستند؟
مادر چرا از جفا در به رویت شکستند؟
شکستند ـ شکستند
* * *
تو ای مادرِ آسمونی
الهی که پیشم بمونی
شدی قد کمون در جوونی
چرا نیمه جونی؟! (۲)
چرا درد بازو میگیری؟
چرا دست به پهلو میگیری؟
چرا با حسن خو میگیری؟
چرا رو میگیری؟! (۲)
مادر چرا عمرِ کوتاهت از غم خزان شد؟
مادر چرا بازوانت چنین ناتوان شد؟
مادر چرا کوچه اشکش برایت روان شد؟
روان شد ـ روان شد
مادر چرا اینقدر گریه از ما گرفتند؟
مادر چرا دشمنان دورِ بابا گرفتند؟
مادر چرا با لگد محسنت را گرفتند؟
گرفتند ـ گرفتند
دردِ دل
ای همسرِ مظلومهی جوونم
مرو تو ای شکستهی صبورم
شام سیاه قلبم و سحر کن
خیز و دوباره بر علی نظر کن
زهرا ببین همچون تو قد شکستم
کنارِ بسترت غمین نشستم
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا (۴)
زینب نشسته تو چشاش ستاره
روی لبش امّ یجیب و داره
میگه ببین، من زینبِ تو هستم
یه وقت نشه مادر بری ز دستم
یه کم نگاه به چشمای ترم کن
چادرِ خاکی تو بیار سرم کن
سخن بگو دلم آروم نداره
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا (۴)
بی تو حسین سر به دیوار میذاره
حرفای زینبم پر از شراره
زهرا ببین حسن چطور میباره
درد دلاش عالم رو میسوزونه
خاطرههاش کرده دل و دیونه
شاهدِ حال و احوالِ تو بوده
میگه تو کوچه دنبالِ تو بوده
نگفتی زهرا کی تو رو کتک زد؟
کی چنگ به اون قبالهی فدک زد؟
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا (۴)
یه کم نگاه به چشمای حسین کن
یه لحظه گوش به حرفای حسین کن
حسین میگه مادر چه مهربونی
من میدونم چرا شدی کمونی
مادر من، قشنگترین بهارم
میخوام برم سجادهات و بیارم
بعد تو سینهام رو غم میگیره
مادر! حسین از غمِ تو میمیره
کی دوباره کنارِ من میآیی؟
گفتی میآم میبینمت یه جایی!
بستر نشین
ای بانوی بستر نشین
گلبرگ یاسِ خورده چین
زهرا منم یارت ـ حیدر پرستارت
بر دیده ژاله میکنی
وقتی که ناله میکنی
ای یار دلْ خسته ـ چشمت شده بسته
بی تو کجا حیدر ـ دلِ مضطر
رود یک لحظه غم حاشا کند
بی تو به پیشِ کی ـ رود حیدر
غمِ دل را چگونه وا کند
ای آنکه حرف از وقت رفتن میزنی
آتش به پای باغ و گلشن میزنی
با قد خم با روی نیلی اینچنین
دشنه به قلبِ خستهی من میزنی (۲)
یا فاطمه ـ یا فاطمه (۴)
* * *
آبم مکن با خندهات
گشته علی شرمندهات
ای گلشنِ حیدر ـ جان و تنِ حیدر
در جامِ چشمانت ببین
چین و چروک این جبین
از نالههای توست ـ حیدر فدای توست
با این محبتها، تو ای زهرا
غمِ حیدر چنین افزون مکن
بنما کمی ناله، کمی زاری
به سینه عقده را مدفون مکن
بی تو چه سازم در جهان شمعِ دلم
چون میشود با رفتنت غم حاصلم
پروانهی روی تو حیدر بی کس است
پیشم بمان و تا حل شود این مشکلم
یا فاطمه ـ یا فاطمه (۴)
کاشانه
ای مدینه یاس باغ خانهام کو؟
یاور من گرمی کاشانهام کو؟
دست من در کوچه بستی
شاخهی یاسم شکستی
بر تماشایم نشستی
یار و یاور فاطمه ـ یاسِ پرپر فاطمه (۲)
دیدهام در حالِ غسل او شبانه
جای میخ و جای سیلی، تازیانه
غسلِ جسمش میدهم او را شبانه
کُشته من را نالههای کودکانه
بارالها یاورم کو؟
دیدهام نیلی شده رو
دست من خورده به پهلو
یار و یاور فاطمه ـ یاسِ پرپر فاطمه (۲)
یار من با رفتنش پیرم نموده
از مدینه تا ابد سیرم نموده
ای مدینه من دگر زهرا ندارم
از فراقش سر به چاهِ غم گذارم
غصه در جانم نهان بود
یاسِ من خیلی جوان بود
در جوانی قد کمان بود
یار و یاور فاطمه ـ یاسِ پرپر فاطمه (۲)
ای مدینه دیدی آخر ناله کردم
نالهها بر یارِ هجده ساله کردم
ای مدینه آمدی با دشمنانم
بردی آخر فاطمه یارِ جوانم
وای از این دور و زمانه
بسترش در بین خانه
کرده اشکم را روانه
یار و یاور فاطمه ـ یاسِ پرپر فاطمه (۲)
دعا
زهرا دعا کن ای یاسِ خونه
حیدرِ خسته ـ تا بعدِ غسلت ـ زنده نمونه
(زهرا دعا کن)
حالا میدونم ـ یارِ جونم
چرا تو از چشمای حیدر رو گرفتی
شبا به وقتِ ـ نمازِ وِترِت
میشستی و دستی به پهلو میگرفتی
وای من از گرفتن رو
علی و خونِ زخمِ پهلو
زهرای حیدر (۲) زهرای حیدر (۳)
اسماء مریز آب ـ که بیقرارم
من نمیتونم ـ خونهایپهلو ـ رو بند بیارم
(اسماءمریزآب)
دستای لرزون ـ چشمای گریون
یکی برا زهرای من کفن بیاره
شدم پریشون ـ مثلِ یه مجنون
وقت کفن چشمای زینب نمیزاره
آستینا رو دهن بگیرید
دستْ رو چشِ حسن بگیرید
زهرای حیدر (۲) زهرای حیدر (۳)
ای کودکانم ـ همه بیایید
با مادر خود ـ لحظهی آخر ـ وداع نمایید
(همه بیایید)
وای از دلِ شب ـ غش کرده زینب
حسین داره چشمای کوثر و میبوسه
دستای زهرا ـ رو شونههاشون
حسن داره دستای مادر و میبوسه
خدا میدونه چی کشیدم
وقتی که این وداع رو دیدم
زهرای حیدر (۲) زهرای حیدر (۳)
جنون
قنفذ الهی خوش نبینی
از هر چه ظالم بوده تو ظالم ترینی
(وای ـ ظالم ترینی)
از جمع ما بردی گلی را
شد کار بابایم دگر خانه نشینی
(وای ـ خانه نشینی)
نفرین به تو کردی جفا بر هستِ مادر
(هستِ مادر)
با ضربهای بردی رمق از دستِ مادر
(دست مادر)
پهلو شکسته مادر من ـ مادرِ من، مادرِ من (۲)
در کوچهها کارم جنون شد
از ضربِسیلیچشمِ مادرغرقِخونشد
(وای ـ غرقِخونشد)
دست عدو از بس قوی بود
روپوش مادر از گلِ رویش برون شد
( وای ـ برون شد)
بهرِ کمک خود را به سویش میکشاندم
(میکشاندم)
پنهان ز بابا چادرش را میتکاندم
(میتکاندم)
پهلو شکسته مادر من ـ مادرِ من، مادرِ من (۲)
از شدت آن ضربِ سیلی
رخسارهی من هم پر از شور و شرر شد
(وای ـ شرر شد)
اما بگویم از صدایش
گوش ملائک با صدایش جمله کر شد
(وای ـ جمله کر شد)
وای من از آن کوچهها و روی نیلی
(روی نیلی)
من هم زمین افتادم از آن ضربِ سیلی
(ضربِ سیلی)
پهلو شکسته مادر من ـ مادرِ من، مادرِ من (۲)
یاد
یاد علی نمیره ـ وقتی شدی ز ناله
زهرا تو خاموش
گفتی به من علی جان ـ هرگز نشه حسینِ
زارم فراموش
زهرای مهربونم ـ ای یاسِ لالهگونم (۲)
یا فاطمه یا زهرا (۴)
اشکای کودکانت ـ سرچشمه گیرد از این
اشکِ روونم
بیتو چگونه حیدر ـ با کودکان بسازد
یارِ جوونم
وای از دلِ پریشم ـ زهرا مرو ز پیشم (۲)
یا فاطمه یا زهرا (۴)
داری میون خونه ـ ای یاسِ بی نشونه
صدها نشونه
زهرا دعا کن حیدر ـ با خاطرات خونه
زنده نمونه
بعد از تو ای نیازم ـ با گریهها چه سازم (۲)
یا فاطمه یا زهرا (۴)
دیدار
حالا که چشمام کاسهی خونه
کنارِ جسمم مادرِ گریون و قد کمونه (قدش کمونه)
خون ها رو پاک کن ـ از صورت من
تا که تو رو ببینم ای مادر خسته
بگو برایم ـ که من بدونم
کی بوده که پهلوی مادر و شکسته
بوی تو بوی یاسه مادر
غمخوار تو عباسه مادر
* * *
وقتی شنیدم شهر مدینه
جفا نموده به مادرِ من دشمنِ کینه (دشمنِ کینه)
گردیده نیلی ـ با ضربِ سیلی
صورتت و مادرِ من پیش داداشم
خوبه که چشمام روت و نبینه
کاشکی مادر بمیرم و کاشکی نباشم
کاشکی میشد دورت بگردم
دو دستم و سپر میکردم
شرر
زهرا تو همه بود و نبود حیدری
زهرا تو گلِ یاسِ کبودِ حیدری
* * *
سرشکِ غم به دامانم
شرر افتاده بر جانم
بدان که بعدِ تو زهرا
چو مردی خانه ویرانم
* * *
ز هجرت ناله دارم من
غمِ آلاله دارم من
به برگِ زخمی جسمت
هزاران ژاله دارم
* * *
چه سازم با دلِ خونم
امان از حالِ اکنونم
شب و صحرا و تنهایی
تو لیلی من چو مجنونم
زخم
یارب به چشمانم ـ اشکِ غم جاریست ـ میرود یارم مظلومه زهرا
قلبم شده زخمی ـ زخمِ من کاریست ـ میرود یارم مظلومه زهرا
احساسِ حیدر ـ الماسِ حیدر
ای یاسِ حیدر ـ ای یاسِ حیدر
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (۲)
میسوزم از داغت ـ کنجِ این خانه ـ همچو پروانه مظلومه زهرا
هجرت دل من را ـ کرده ویرانه ـ عشقِ دردانه مظلومه زهرا
ناهید حیدر ـ خورشید حیدر
امیدِ حیدر ـ امیدِ حیدر
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (۲)
هر جا که دیدم من ـ یادگاریت ـ جای زاریت گریان شدم من
دیدم بهپشتدر ـ قطرههایخون ـ میخِ در گلگون نالان شدم من
دستم کشیدم بر ـ زخمِ بازویت ـ زخمِ پهلویت اشکم روان شد
غسل وکفنکردم ـ تاکه آن رویت ـ روی نیلیات عمرم خزان شد
هستی تو آهم ـ بودی پناهم
ای تکیه گاهم ـ ای تکیهگام
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (۲)
هستی به من دادی ـ مرغِ زیبایم ـ یارِ غمهایم با یک تکلّم
از من نهان کردی ـ نالههایت را ـ غصههایت را با یک تبّسم
ای یارِ شیرینم ـ بی تو دلگیرم ـ بی تو میمیرم طاقت ندارم
در وقتِ غسل تو ـ ناله شد کارم ـ روی خاکِ غم سر میگذارم
ای دلبرِ من ـ تاجِ سرِ من
ای یاورِ من ـ ای یاورِ من
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (۲)
عشق
عشقِ سیلی خوردهام خیز و تماشا کن
سفرهی دردِ دلت را با علی وا کن
من که صورت روی خاکم
حیدرم ای عشقِ پاکم
فاطمه جان ـ فاطمه جان(۲)
مرهمی بر جان و بر چشمِ ترم بودی
بهترین یارم تو زهرا همسرم بودی
رفتهای ای مرغِ کویم
با فراقت روبرویم
فاطمه جان ـ فاطمه جان(۲)
از زمانی که تو رفتی کارِ من افسوس
جان حیدر جای بابا محسنم را بوس
ای امیدِ زندگانی
قد خمیدی در جوانی
فاطمه جان ـ فاطمه جان(۲)
بعد تو شد چاهِ غم مرهم به هر رازم
کودکانت را چه گویم با غمت سازم
ای بهارِ در خزانم
روشنی آشیانم
فاطمه جان ـ فاطمه جان(۲)
ای پرستویی که بی من پر کشان رفتی
هست حیدر بودی و از دستِ آن رفتی
هجر یارم مشکلم شد
مرگ زهرا حاصلم شد
فاطمه جان ـ فاطمه جان(۲)
نشکفته پرپر
ای نشکفته پرپرم ـ ای سربازِ حیدرم
اولین فداییام ـ تنها رفتی از برم
از من جدا شدی محسن
از غم رها شدی محسن
طفلِ ـ شهیدِ ـ فاطمه ـ محسنم (۲)
سردار حمایتی ـ حامی ولایتی
داری از فشارِ در ـ پیشِ حق شکایتی
ای التماسِ من محسن
ای غنچهْ یاسِ من محسن
طفلِ ـ شهیدِ ـ فاطمه ـ محسنم (۲)
ای محرم به راز من ـ مرغِ عشقِ نازِ من
از داغت ز چشم خود ـ خون بارم نیازِ من
گرمی جانِ من محسن
ای همزبانِ من محسن
طفلِ ـ شهیدِ ـ فاطمه ـ محسنم (۲)
بی تو عمرِ من تباه ـ رفتی ای تو تکیهگاه
از چه رو شدی خزان ـ ای گلگونِ بیگناه
سوزم ز داغ تو محسن
وای از فراق تو محسن
طفلِ شهیدِ فاطمه محسنم (۲)
مهتاب
زهرا مادرِ تازه جوانم مرو
زهرا گلِ یاس قد کمانم مرو
* * *
مادرم دوای دردم
عمرم و نذر تو کردم
مرو از پیش حسینت
تا که من دورت بگردم
* * *
مادرم ای بینظیرم
ماه و مهتاب منیرم
اگه تو بری ز پیشم
بی تو تنهایی میمیرم
* * *
تویی آیینهی پاکی
مثِ خورشید تابناکی
من میگم همه بدونند
چادرت چادرِ خاکی
* * *
مادرم خیلی جوونی
با مدینه مهربونی
ولی مزدِ تو همین بود
که بشه قدت کمونی
* * *
یادته تو خونه بودیم
کُنج آشیونه بودیم
همگی مشغول اشکِ
سردِ دونه دونه بودیم
در و آتشی که دیدیم
غم عالم و چشیدیم
تو رو از پشت همون در
چطوری بیرون کشیدیم
نگاه
مهربان مادر ـ ای جوان مادر ـ ناتوان مادر ـ قد کمان مادر
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (۲)
آمدی خوابم ـ ای تو مهتابم ـ دادی از دستت ـ لحظهای آبم
لرزشِ دستت ـ کرده ویرانم ـ خون به چشمانم ـ بی تو بیتابم
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (۲)
گفتهای هر شب ـ ای تو بسته لب ـ دردِ دلهایت ـ با دلِ زینب
آمدی امشب ـ تا به من گویی ـ از غمِ کوچه ـ شرحِ تاب و تب
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (۲)
از غمت نالم ـ مادرِ عالم ـ من ز هجرانت ـ این شده حالم
همرهت مادر ـ رفته آمالم ـ در قفس مانده ـ بی پر و بالم
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (۲)
آشیانه
قلب مرا شکستی یاسِ کبودم
رفتی ز آشیانه بود و نبودم
بانوی خسته ـ پهلو شکسته ـ در خون نشسته
زهرای اطهر ـ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (۳)
بر روی درب خانه از تو نشانه
هر شب حسینِ زارت دارد بهانه
روح و روانم ـ یارِ جوانم ـ بردی توانم
زهرای اطهر ـ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (۳)
شبها به روی قبرت سر میگذارم
بنگر که بعد هجرت جانی ندارم
هم آشیانم ـ ای مهربانم ـ بی تو خزانم
زهرای اطهر ـ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (۳)
رفتی ستارهی من از آسمانم
بعد از تو من نخواهم زنده بمانم
ای نوبهارم ـ داغ تو دارم ـ دل بی قرارم
زهرای اطهر ـ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (۳)
نظر
زهرا نظر کن بر حالِ زارم
از هجرِ رویت من بیقرارم
گشته مدینه نالان ز داغت
در بینِ کوچه گیرم سراغت
مظلومه زهرا(۳)
رفتی ز پیشم با روی نیلی
بر من نگفتی از ضربِ سیلی
هرگز نگفتی از دردِ پهلو
برخیز و یک دم از غربتت گو
مظلومه زهرا(۳)
طفلانِ گریان در کُنجِ خانه
هر دم بگیرند مادر بهانه
طاقت ندارم ای بهترینم
این گونه خسته جسمت ببینم
مظلومه زهرا(۳)
بین کودکانت سر در گریبان
در پای بستر زینب پریشان
ذکر حسن شد مظلومه مادر
قلبِ حسینت گردیده مضطر
مظلومه زهرا(۳)
زهرا چگونه گشتی تو پرپر
بنگر که حیدر با دیدهی تر
سجادهی تو چون گل ببوید
از خاطراتت با خود بگوید
مظلومه زهرا(۳)
صفا
مادر مهربونم کجایی کجایی
مادر دردِت به جونم کجایی کجایی
ای شمس آسمونم کجایی کجایی
مادرِ قد کمونم کجایی کجایی
مادر مادر ـ وای مادر وای مادر وای مادر (۲)
رفتی تو ای تمومِ وجودم ز خانه
بی تو صفا نداره دگر آشیانه
هرگز یادم نرفته شبِ تارِ کوچه
بی تو سر میگذارم به دیوارِ کوچه
مادر مادر ـ وای مادر وای مادر وای مادر (۲)
امشب دلم ز داغت به ماتم نشسته
بابا جسمت بشوید ولی چشمِ بسته
دیدی آخر جدایی سرانجامِ ما شد
باید که بی صدا از تو مادر جدا شد
مادر مادر ـ وای مادر وای مادر وای مادر (۲)
چراغ
شده چراغِ خونه ـ اشکای دونه دونه
دعا کنم بمونی ـ ماهِ نمونه
کتاب عشق حیدر(۳) فاطمه جانم
ای همه تار و پودم ـ یاس میان دودم
وقت کفن نمودن ـ کاشکی نبودم
شب است و خانه خاموش ـ فاطمهام کفن پوش
میبرمش شبانه ـ بر سر این دوش
کتاب عشق حیدر(۳) فاطمه جانم
بهارِ مهربانی ـ دیگر شده خزانی
یارِ مرا گرفتند ـ در نوجوانی
گرفتهای ز من رو ـ بانوی دست به پهلو
خیز و بگو به حیدر ـ محسن من کو؟
کتاب عشق حیدر(۳) فاطمه جانم
نگار
زهرای مهربانم امان از جدایی
بیتو ای قد کمانم ندارم نوایی
ز هجرت کودکانت خراب و نیمهجانند
مدد بنما علی را کجایی؟ کجایی؟
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا ـ یا زهرا(۲)
در هر لحظه که یارم تو بودی عزیزم
عشقم، دار و ندارم تو بودی عزیزم
عمرت زهرا خزان شد امان از دلِ من
در این خانه بهارم تو بودی عزیزم
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا ـ یا زهرا(۲)
زینب هر دم بنالد ز داغت گلِ من
حسین از من بگیرد سراغت گلِ من
حسن گوید پریشان کنارِ مزارت
رفتی مادر به قربانِ آهت گلِ من
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا ـ یا زهرا(۲)
یار
رفتی از برِ علی ـ یاسِ پرپرِ علی ـ زهرا زهرا
اشکِ غم نشسته در ـ چشمانِ ترِ علی ـ زهرا زهرا
ای گلشنِ علی ـ زهرا زهرا
جان و تنِ علی ـ زهرا زهرا
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(۲)
غمخوارِ جوانِ من ـ ای روح و روانِ من ـ زهرا زهرا
رفتی با نبودِ تو ـ گویی رفته جانِ من ـ زهرا زهرا
من میرِ خیبرم ـ اما ای وای
بی یار و یاورم ـ اما ای وای
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(۲)
یارِ لاله گون کفن ـ میگوید ز تو حسن ـ من مینالم
از کوچه شنیدهام ـ از داغِ تو یاسِ من ـ ای آمالم
تنها و بی کسم ـ با طفلانت
خیز و مدد نما ـ من قربانت
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(۲)
حسرت
نازنین مادرم ـ گلِ غم پرورم
حالِ زارم ببین ـ تو مرو از برم
فاطمه مادرم (۴)
مرغ کاشانهام ـ حسرتِ خانهام
بعد تو پر شده ـ صبرِ پیمانهام
فاطمه مادرم (۴)
هر طرف بنگرم ـ سوزد این پیکرم
بی تو این خاطرات ـ میکند مضطرم
فاطمه مادرم (۴)
بین دو چشمِ ترم ـ در غمت مادرم
دست مرهم بکش ـ لحظهای بر سرم
فاطمه مادرم (۴)
احساس
مادرِ خسته، مادر من
پهلو شکسته، مادر من
به خون نشسته، مادرِ من
ای قد خمیده، مادرم ـ غربت کشیده، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (۳)
رفتی ز خانه، ای بهارم
از آشیانه، ای نگارم
چرا شبانه، بی قرارم
ای بود و هستم، مادرم ـ رفتی ز دستم، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (۳)
بنگر به طفلِ نورِ عینت
به حالِ زارِ زینبینت
اشک حسن، آهِ حسینت
مادر کجایی، مادرم ـ داد از جدایی، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (۳)
چادر خاکی بر سرِ من
سجادهی تو بسترِ من
آتش گرفته پیکرِ من
احساسِ بابا، مادرم ـ ای یاسِ بابا، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (۳)
درد
عشقِ مولا کُنجِ دیوار پشت درِ تنها نشسته
زخم میخ و هجرِ محسن قدِ زهرا را شکسته
تا نگاهش سوی حیدر میرود
بین کوچه بهرِ یاری میدود
بانوی مظلومه زهرا (۴)
دردِ پهلو برده از او قدرت و تاب و توانش
دیده حیدر با نگاهش غربتِ یارِ جوانش
چشم مولا بر گلِ پژمردهاش
بنگرد بر عشقِ سیلی خوردهاش
بانوی مظلومه زهرا (۴)
میکشانند شیرِ حق را سوی مسجد ظالمانه
جانفشانی مینماید بهر رهبر عاشقانه
فاطمه نورِ دلِ پیغمبر است
فاطمه پروانه دورِ حیدر است
بانوی مظلومه زهرا (۴)
میخورد بر جسمِ زهرا ضربههای تازیانه
نالههای قلبِ مولا میکشد هر دم زبانه
فاطمه دین را دلالت میکند
از علی هر دم حمایت میکند
بانوی مظلومه زهرا (۴)
خون جگر
اهل جهان فاطمه با خون جگر رفت
مسافر خانهی حیدر به سفر رفت(۲)
بسکه به زهرا
ظلم و ستم شد
جور و جفا رفت
یاسِ مدینه
خستهی غم شد
پیشِ خدا رفت
فاطمه جانم ـ فاطمه جانم ـ فاطمه جانم(۲)
فاطمه حامی علی بود و فدا شد
کشتهی مظلومیتِ مذهبِ ما شد(۲)
حق و حقیقت
گمشدهای از
درد و غم اوست
مرحم دلها
دیدنِ روی
منتقم اوست
فاطمه جانم ـ فاطمه جانم ـ فاطمه جانم(۲)
شور و بحر طویل
فاطمه ـ فاطمه (۴)
دل زارم یه طرف، دیدهی تارم یه طرف
هجر یارم یه طرف، غسل نگارم یه طرف
* * *
شرح بازو یه طرف، کبودی رو یه طرف
همه اینها یه طرف، زخمِ به پهلو یه طرف
* * *
چشم گریان یه طرف، کوثر قرآن یه طرف
منِ بی جان یه طرف، اشک یتیمان یه طرف
* * *
همه غمها یه طرف، بی کسیِ ما یه طرف
داغ محسن یه طرف، دوری زهرا یه طرف
* * *
غربت شب یه طرف، نالهی بر لب یه طرف
دل خونِ حسن و، حسین و زینب یه طرف
* * *
جسم مادر یه طرف، نالهی دختر یه طرف
دست حیدر یه طرف، دست پیمبر یه طرف
مادر من ـ مادر من ـ مادر (۳)
میگه دو تا چشم ترت مادر
سرخی آهِ جگرت مادر
بذار آقا تو روضهی زهرا
منم بگم به مادرت مادر
* * *
این شبا نالهها میگن مادر
هق هق گریهها میگن مادر
این شبا شعر و بیت میگن مادر
تموم اهل بیت میگن مادر
* * *
این شبا سیدا میگن مادر
بغضای بیصدا میگن مادر
این شبا عقدهها میگن مادر
دیوارِ کوچهها میگن مادر
* * *
این شبا عاشقا میگن مادر
تو حجره بچهها میگن مادر
این شبا خستهها میگن مادر
پهلو شکستهها میگن مادر
* * *
غریب و آشنا میگه مادر
پرچم هیئتا میگه مادر
حلقهی اشک و غم میگه مادر
چادر خاکی هم میگه مادر
* * *
نالهی مرد و زن میگه مادر
حسین میگه حسن میگه مادر
تشنه میگه عطش میگه مادر
زینب کرده غش میگه مادر
هر پیر و هر جوون میگه مادر
دستای بی توون میگه مادر
زمین و آسمون میگه مادر
تابوت و چکه خون میگه مادر
مرو زهرا مادرم ـ مادرِ من (۴)
به دلم برات شده مادر میره
از غمش بابا دیگه زمین گیره
حالا که توی دلم عقده دارم
روی جسمِ مادرم سر میزارم
بابامون تابوت غم رو دستاشه
رو شونهاش خونهای تازه میپاشه
مدینه خوابه و ما خونجگریم
واسه تشییع مادر در به دریم
فاطمه مادر عباس ـ فاطمه مادر حسین(۴)
با نوای تو یا زهرا ـ میرویم بین الحرمین
السلام علی العباس ـ السلام علی الحسین
* * *
راهی کربلا هستیم ـ با تو یاس مدینهای
با تو که خسته از دردی ـ زخمِ غربت به سینهای
تا رسیدیم به شش گوشه ـ ناله از ظلم و کینه کن
با حسینت بگو غم را ـ کربلا را مدینه کن
* * *
لحظهی دیدن عباس ـ سوی علقم اشاره کن
به ابالفضل بگو مادر ـ شادیاش را نظاره کن
* * *
ما همه در کنار تو ـ عاشقان و فداییات
منتظر بر سر راهند ـ لشکر نینواییات
مادر وای مادر ـ مادر وای مادر (۲)
نیازِ من همینه مادر، یه بار برم مدینه
کبوتر دلِ من یک بار، توی بقیع بشینه
تمومی زندگیم و میدم، برای سفر به مدینه
دو تا چشام و، فدا میکنم، اگر که بقیع و ببینه
قسم به پهلوی بشکسته، خمارِ کوچه منم
تو کوچههای مدینه من، به صورتم میزنم
میگم تا ابد، همیشه منم، قسم به مدینه غلامَت
صدا میزنم، که قاتلِ قنفذم به خدا تا قیامت
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا (۲)
از اون اوّل که خود را شناختم
نام زهرا روی لبم بود
از اون اوّل که دل را میساختم
عشقِ زهرا تاب و تبم بود
* * *
تا میآد فاطمه دلِ من
میشه مرغِ دیونهی تو
کوچه کوچه میگردم پی یک
بزم عزا خونهی تو
روضهخون روضههاش وقتی یادِ
غمِ مادر تا که میخونه
یادِ اشکِ حسن بینِ کوچه
دل و جونم رو میسوزونه
* * *
روضهخون تا که میگه مدینه
یادی از ضرب سیلی میشه
خیلی هستند تو روضه میبینم
صورت اونها نیلی میشه
وقتی میگن که محسن تمامِ
وجودم غرقِ ناله میشه
روضهاش و تا میخونند روضهی
علی اصغر حواله میشه
یا فاطمه ـ یا فاطمه(۲)
من دیدهام غم دیدهای
دوران ماتم دیدهای
من دیدهام که همسرم
آمد به کوچه در برم
بر گردنم بندی ز کین
افتاده زهرا بر زمین
از من حمایت مینمود
حفظِ ولایت مینمود
من دیدهام مسمارِ در
گردیده خونین چون جگر
من دیدهام غم نالهای
از یارِ هجده سالهای
من دیدهام طفلان زار
از هجرِ مادر بی قرار
من دیدهام در نیمه شب
مرگ از خدا دارد طلب
من دیدهام که فاطمه
گردیده عمرش خاتمه
من گشتم آخر بیپناه
دارم به سینه سوز و آه
خورده گره در کارِ من
زهرا مدد ای یارِ من
سیدتی یا فاطمه(س)
مادرِ زینب، مادرِ سادات، همسرِ مولا، قبلهی حاجات، یارِ ولایت، اصل روایات، بانوی عصمت، روحِ زیارات، به پشت در شد، چه عاشقانه، پرپرِ و افتاد، با یک جوانه، میان کوچه، تا شد روانه، دست عدویش، به تازیانه، تمام عشقش، میانِ خانه، تمام فکرش، به یک نشانه، نام یکی بود، تو این زمانه، ذکر لبش بود، چه عارفانه، دلش همیشه، غرقِ بهانه، به خون نوشتش، چنین ترانه، تو هر دو دنیا، علی یگانه، علی بهانه، علی ترانه، علی زمانه، علی مکانه، علی جهانه، علی علی علی …
ای منتقمِ مادر ـ ای منتقمِ مادر (۲)
ای وارثِ پیغمبر، امیدِ دلِ حیدر
ما منتظرت هستیم، ای منتقمِ مادر
* * *
عمری که به پایان شد
جان بیتو چه حیران شد
این سینه پریشان شد
وقتِ غمِ جانان شد
دلها همه نالان شد
غمها چه فراوان شد
از روضهی تو مولا
کی واله و گریان شد؟
* * *
شد فصل سرشکِ غم
کارِ همه شد ماتم
ممنون ز تو ای مولا
دادی به عزا راهم
وای مادر
مهدی که روز و شب میگه وای مادر، حسین میگه زینب میگه وای مادر، کوچه که با حسن میگه وای مادر، شیعه به تاب و تب میگه، بقیع غصهها میگه وای مادر، مدینه با نوا میگه وای مادر، چهار گوشهی کعبه میگه وای مادر، پیمبر خدا میگه وای مادر، هر دلِ آشنا میگه وای مادر، زمین میگه سما میگه وای مادر، سینهی عاشقا میگه وای مادر، آه سوخته دلا میگه وای مادر، سردابِ سامرا میگه وای مادر، به حق که نینوا میگه وایمادر، حسین به کربلا میگه وای مادر …
وای مادرم مادرم (۲)
خواب میدیدم، خواب میدیدم، که مادرِ خون جگرم، اومده یک شب به برم، دستی کشید روی سرم، گفت که به من ای گوهرم، حسین عزیزم پسرم، اومدم امشب تا کنارت بمونم، برات یه قصه بخونم، بگم برات از مدینه، از این همه بغض و کینه، بگم چه ها کشیدهام، چه ها که من ندیدهام … وقتی که جدّت رسول الله میخواست از دنیا بره، به عالم بالا بره، گفت با صدای خستهاش، با اون دلِ شکستهاش، دختر من ای همهی امیدِ دلم، فاطمه جمعِ حاصلم، یه روز میشه که بعدِ من، میان تو کوچه دشمنات، به تو جسارت میکنند، به من اهانت میکنند، فدک رو از تو میگیرند، گریه حرامت میکنند، بین همون کوچه، تو همراه حسن، با غصه و غم و مَحن، قباله از دست تو مادر میکشند، روی تو رو ای ماهِ من، یه رنگ نیلی میزنند، گوشهی دیوارِ کوچه زهرام و سیلی میزنند … بعد تمامِ غصهها، میآن همه نامردما، از علی بیعت بگیرند، با هیزمای خشک و تر، با آتیش سرخِ جگر، به قلب تو نیش میزنند، در خونت و آتیش میزنند، تو پشت در شالِ عزا رو سرته، مردِ غریب حیدرته، اون لحظه که پشتِ دری، تو شور حالِ دیگری، اون مردِ بی حیا میآد، رو یاسِ من پا میزنه، لگد به در تا میزنه، میمونی پشتِ در و بی حال و غریب، قربونِ این همه شکیب، میخِ دری که سرخ شده، بیرون میآد از پشت در، میرنجونه طفلی رو همراه مادر، محسن تو شهید میشه، موهای تو سفید میشه، من نگم از پهلوی تو، نیمه ماهِ اون روی تو، کاشکی فقط محسن و پهلو بود و دردِ روی تو … وارد خونه تا شدند، علی رو بستند همگی، در و شکستند همگی، تو اومدی یاری کنی، برا علی کاری کنی، دست تو از یک طرفه پای کمربند علی شیرِ خدا، چنگِ عدو خورده گره به پای ریسمان جفا، نمونده هیچ گونه وفا، یه وقت یه مردِ ظالمی، که اون به نامِ قنفذِ، میآد برای ظالما، کاری کنه، دشمنات و یاری کنه، غلاف شمشیر میآره، از چشم اون خون میباره، میزنه با غلاف خون بازوی تو، وای از دلِ غم دیدهات، غصه و ماتم دیدهات، چقدر برات در به درم، لالهای شد چشمِ ترم، میسوزه قلبم ـ جیگرم، با نالههای مادرم، وای مادرم وای مادرم …