
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
خورشید را به این همه نقش و نگارها
از طلعت نکوی حسن آفریده اند
روشن ز نور روی مهش گشته روزها
شب را اسیر موی حسن آفریده اند
آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت
گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند
از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین
مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند
میل نگاه هر چه گدایان شهر را
ولله سمت و سوی حسن آفریده اند
امام حسن مجتبی(ع)
ای حضرت غریب،ای پور فاطمه
جانم فدای تو،ای هستس همه
روزی به دستتان،ای معدن کرم
ای آیت العظیم،ای شاه بی حرم
عالم اسیر تو،ای مرد باوقار
خشکیده سینه ام،بر من کمی ببار
با یک دلی پر از،غم سویت آمدم
آقا به حکم عشق،دیگر مکن ردم
دریا به نزدتان،چون قطره ای بود
خورشید وماه ونجم .چون ذره ای بود
همت غلام تو،ای کوه استوار
برق نگاهتان،چون تیغ ذولفقار
زد طعنه بر بهشت،خشتی ز خانه ات
با هر تپش دلم گیرد بهانه ات
زیبا جمالتان،بران کلامتان
سلطان عالم است،ولله غلامتان
باب المراد من،عشقم حسن بود
سینه زن توام،تا جان به تن بود
وندر قیامتم،میزان تویی حسن
قرآن ناطقی،ایمان تویی حسن
تا صبح روز حشر،ای حضرت کریم
حلقه به گوشتان،پابست این دریم
میلاد یعقوبی