
شعر مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – حسین قربانچه خانه ای که سر در آن جای چوب پرچم است چارچوبش تکیه گاه بانویی قامت خم است هم چو سلمان اندرونی رفتن این خانه ها رزق هر کس نیست حرف محرم و نامحرم است خرج این روضه گرفتن از جگرها میرسد نوکری با خون […]
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها نوکری ات شده تنها هنر نوکرها ” با بی انت و امی یا اباعبدالله” به فدایت همه مادر پدر نوکرها در قیامت تو به فکر من و امثال منی میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها عده ای را طلبیدی به زیارت اما نشده قسمتشان بیشتر نوکرها کشته ی اشک […]
ای تن خسته به گودال ، زپا افتاده تنت اینجاست سرت پس به کجا افتاده هیچکس این بدن خُرد ترا جمع نکرد بسکه اعضاء ز اعضاء جدا افتاده این تن از هر طرف انگار به غارت رفته زیر نعشت مچ دست و مچ پا افتاده دست بر شال کمربند گرفتی از چه؟ بر تنت جای […]
ارباب بی کفن به تن اطهرت سلام بر جسم پاره پاره، تن بی سرت سلام بر زخم لب گشوده پیشانی ات درود بر رگ رگِ جدا شده حنجرت سلام گل های تازه رُست ز خون جوان تو بر قطره قطره خون علی اکبرت سلام نگذاشتی که خون علی بر زمین رسد بر احترام خون علی […]
این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است این چشم نیست، چشمه ای از حوض کوثر است ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پای مجلس این روضه ها، تر است چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است فردا کنار فاطمه با آبروتر می شود ما خشک می شویم، ولی بار می دهیم […]
یک عمر در عزای تو باران نوشته ایم یک عمر در عزای تو باران نوشته ایم اسم “هواللطیف” فراوان نوشته ایم اسم هو الطیف خدا را یکی یکی دور و بر حسینه ها مان نوشته ایم با دست خط گریه عزای حسین را یک عمر بر کتیبه ایمان نوشته ایم مومن دلش عزای حسین است […]