
این که این قدر تماشا دارد به رگش خون علی را دارد مجتبی آمده تصویر شود به حسن رفته؛ تماشا دارد گیسوانی که زده شانه حسین هر قدر دل ببرد جا دارد سیزده بار زمین فهمیده منّتی بر سر دنیا دارد شاه در بدرقه اش آمده است تا ببینند که بابا دارد نیست پایش به […]
علی اکبر لطیفیان خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد دردست عقیق یمنی داشته باشد گرمیل به قربان شدنی داشته باشد بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد این جذبه عشق است که رد کردمت اینجا ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا توفرق نداری به خدا با پسرخویش اینگونه عمو را مکشان پشت […]