
لبیک که در دل عرفات است و منایم لبیک که از خویش نمودند جدایم لبیک که سر تا به قدم محو خدایم لبیک که امروز ندانم به کجایم پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم آن وادی سوزنده که دل راهسپارش پیداست دو صد باغ گل از هر […]
قربان چشم یار که مانده به راه من از دور هم به سوی تو باشد نگاه من من از قرارگاه شب قدر آمدم حالا غروب مزدلفه شد پناه من بی چاره میشوم اگر از تو جدا شوم دستم بگیر ای غم تو تکیه گاه من دارم امید یک عرفه مَحرمم کنی با من بگو بیا […]
چون ابر سیاهی شده سنگین بارم این گونه ز شرمساری ام میبارم جود و کرمت امیدوارم کرده ور نه به چه روی من به تو روی آرم ** هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی گفتی که اگر توبه شکستی بازآ صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی […]
علی اکبر لطیفیان نام ما را ننویسید، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم، در نزنم می میرم من اگر در زدم این بار نرانید فقط میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست چند لحظه بغل سفره بمانید فقط کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی فقط از دست […]
محمود ژولیده کیست از این بی نوا بیچاره تر کیست در کویت ز من آواره تر کیست در آوارگی صاحب مکان هر کجا باشم کنار لا مکان کیست این درمانده را گردد مجیب غیر تو ای بهترین یار و حبیب من بذکر نامت عادت کرده ام مستی […]
غلامرضا سازگار لبیک که در دل عرفات است و منایم لبیک که از خویش نمودند جدایم لبیک که سر تا به قدم محو خدایم لبیک که امروز ندانم به کجایم پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم آن وادی سوزنده […]
تا که از سوی حق آوای بیا می آید وسط روز گدا پشت گدا می آید هاتفی زد به روی شانه ام و گفت بیا از شفاخانه حق بوی دوا می آید وقتی یک کوه گنه با پر کاهی پاک است از گنه کار نپرسید چرا می آید ناله ها از سر این است که […]