
واحد سنگین طلیعه محرم١۴٣٧
بند اول
نسیم کرببلات باز
تو کوچه ها پیچیده
شمیم عطر حریمت
تو هیئتا وزیده
میخونه روضه یه مادر
با قامتی خمیده
هنوزم از توی گودال میاد صدای مادر
هنوز رو خاک گوداله تن ارباب بی سر
بازم تاریخ میشه تکرار،میشه تنها یه خواهر
شهرمون بازم پر از صفاست
هرکجا میری روضه به پاست
خوشبحال اون که این شبا
زایر حریم کربلاست
حسین جانم وای
بنددوم
دوباره چشمای خیسم
هوای گریه داره
کویر دل شد گلستون
داره بارون میباره
بیچاره اونکه هنوزم
حسینو دوست نداره
اگه امسال توی روضه تموم کنم چه خوبه
میون روضه سقا
جون بکنم چه خوبه
بشه نذر غم زینب جون وتنم چه خوبه
آرزودارم من از خدا
باشم عاشورا تو کربلا
از غم ارباب بی سرم
جون بدم بین عزادارا
حسین جانم وای
بندسوم
دعا اینجا مستجابه-باید گرم دعاشم
دعای من اینه حالا-که بینه نوکراشم
ایشاالله تو اربعینم-ببینم کربلاشم
محرم منتظر بودم لباسه غم بپوشم
به عشقه اون علمدارش علم بر روی دوشم
میفتم یاده شعرایی که میخوندن تو گوشم
محتشم بخون از این محن
از غمای شاهه بی کفن
روضه خون بگو دوباره از
غارته یه کهنه پیرهن
حسین جانم وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺎ ﺳﺒﻚ
واحد سنگین شب اول محرم١۴٣٧ حضرت مسلم علیها سلام
بند اول
توشهرکوفه غریبم
چشام ابر بهاره
کشوندنم باجسارت
روی دارالاماره
نیا کوفه ای حسین
جان
کوفی وفا نداره
دلم از کوفیا خونه شده از غصه لبریز
حسین جانم نیا اینجا تواین شهر بلاخیز
آخه دارن برات شمشیرونیزه میکنن تیز
وای از اون ساعت که خواهرت
روی تل ببینه پیکرت
قطعه قطعه وبی کفنه
میزنه به سر با مادرت
حسین جانم وای
بنددوم
می ترسم آخر تو این شهر ، رو جسمت پا بزارن
می ترسم آخر مث من ، تو رم تنها بزارن
می ترسم که نیزه هارو ، تو پهلوت جا بزارن
آخه نامردای کوفه نقشه برات کشیدن
همونا که تو این غربت اشک منو ندیدن
تا تونستن واسه قتلت نیزه و تیر خریدن
بغض ماتمت تو این گلو
بیقرارتم پسر عمو
پیش خواهرت تو قتلگاه
کاش نشه تن تو زیرورو
حسین جانم وای
بندسوم
به روی دارالاماره،با این قلبه حزینم
شده کارم گریه زاری،فقط فکره همینم
باید از رو نیزه روزی،سرت رونی ببینم
همه تو کوفه نامردن کی گفته اهل دردن
نیااینجاکه رحمی نیست همه فکره نبردن
دیدم که نیزه هاشونو برات آماده کردن
تشنه ی یک جرعه آبم من
دائما غرقه عذابم من
حرمله تیری به کف داره
فکره شیر خواره ربابم من–
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
واحد سنگین شب ششم محرم١۴٣٧
بنداول
عمو دیگه شددل من
از غصه ها لبالب
شکسته شد استخونام
به زیرسم مرکب
دل قاسم میزنه شور
برای عمه زینب
دیدی شد کاکلم دست یه عده نامسلمون
واکردن کوچه ودیدم مدینه رو عموجون
حالا نعش منو دیگه به خیمه برنگردون
دیدی شور چشما چشمم زدن
تیرونیزه برجسمم زدن
کینه داشتند از بابام حسن
عده ای من رو باهم زدن
عموجانم وای
بند دوم
ﺑﻌﺪ ﻋﻠﻲ اﻛﺒﺮ ﺗﻮ
ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺠﻴﻨﻪ
ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ک ﺩاﺭﻩ ﺑﺎﺑﺎﻡ
ﺣﺎﻝ ﻣﻨﻮ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ
ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻥ ﺩﺭ
ﺭاﻫﺖ ﭼﻘﺪ ﺷﻴﺮﻳﻨﻪ
اﮔﺮﭼﻪ ﻧﻮﺟﻮﻭﻧﻢ ﻣﻦ
ﻭﻟﻲ اﺯ ﻧﺴﻞ ﺷﻴﺮﻡ
اﮔﺮ اﺫﻧﻢ ﺑﺪﻱ ﺣﺘﻤﺎ
ﺟﻮﻧﺸﻮﻧﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ
ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻏﻢ ﺗﻮﻱ ﭼﺸﻤﺎﺕ
ﺑﺰاﺭ ﺑﺮﻡ ﺑﻤﻴﺮﻡ
ﺟﻨﮕﻴﺪﻥ ﻭاﺳﺖ ﺳﻌﺎﺩﺗﻪ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﺮ اﺯ اﺭاﺩﺗﻪ
ﺗﻮ ﻣﺴﻴﺮ ﻳﺎﺭﻱ ﺷﻤﺎ
ﺁﺭﺯﻭم ﻓﻘﻄ ﺷﻬﺎﺩﺗﻪ
عموجانم وای
بندسوم
حلالم کن حقه زهرا،دارم میرم عموجون
فدایی شم پای تو اینه تقدیرم عموجون
نیاد اون لحظه ببینم،زمینگیرم عموجون
بیا شوقه دله زاره منو ضرب المثل کن
قسم برمادرت زهراتوکامه من عسل کن
برای آخرین بارم یتیمت رو بغل کن
خونه حیدر تو رگای من
غربتت اینجا عزای من
کاشکی اون لحظه که رو خاکم
بشنوی اونجا صدای من
عموجانم وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺎ ﺳﺒﻚ
واحد سنگین شب پنجم محرم١۴٣٧
بند اول
بمیرم واست عموجون
بی یارو بی سپاهی
به تو دارم میرسم من
دیگه نمونده راهی
الهی کورشم نبینم
روخاک قتلگاهی
ببین عمه عموم داره که میجنگه نشسته
تنش داره نشونی از نیزه هایِ شکسته
غریبونه ته گودال شده بی حال و خسته
قاتل اومده بالا سرش
میزنه لگد به پیکرش
قصدش اینه که ؛ جدا کنه
از قفا سرو با خنجرش
عموجانم وای
بنددوم
شمیم عطرتنت رو
گرگاتابومیکردن
تنت رو با چکمه دیدم
که زیرورومیکردن
یه عده ازروی فرصت
نیزه فرومیکردن
یه بغض سنگین انگاری عمو توی صدامه
آخه جون دادن قاسم همش جلوچشامه
بمیرم درکنارتو میدونی از خدامه
میخرم غماتومن بجون
ای عموی خوب ومهربون
واسه تو خودم سپرمیشم
دست وپانزن توخاک وخون
عموجانم وای
بندسوم
باید فکره چاره باشم،عمو تنها نمونه
ببین عمه قتلگاهش،مثه دریای خونه
ندارم طاقت تومقتل،عموجون نیمه جونه
بمیرم تا نبینم من که غرقه خونه ابروش
دارم می بینم از اینجا به دسته قاتله موش
یه نامردی باسرنیزش میزنه هی به پهلوش
مادرش زهرا توی گودال
وای امون از پیکره پامال
کاش بمیرم تو همین مقتل
تانبینم غارته خلخال
عموجانم وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
واحدسنگین شب چهارم محرم ١۴٣٧
بند اول
آوردم دسته گلامو
بشن پرپر توراهت
لباس رزمو پوشیدن
شدن جزو سپاهت
راهیشون کن توی میدون
خدا پشت وپناهت
به حق بابامون حیدر نزارکه ناامیدشن
جلوی مادرم زهرا بزارکه روسفیدشن
تموم آرزوم اینه به پای تو شهیدشن
آینه وقران توی دستم
پیشونی بنداشونوبستم
زیرلب میخونم ان یکاد
باچش خیس و دل خستم
برادرجان وای
بنددوم
ﺑﺒﻴﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻤﺎﻡ
ﻣﻴﺨﻮاﻥ ﺑﺮﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺪﻭﻥ
ﺁﻣﺎﺩﻩ اﻥ ﺗﺎ ﻛﻪ ﻭاﺳﺖ
ﻓﺪاﻛﻨﻦ ﺳﺮ ﻭ ﺟﻮﻥ
ﻧﺰﻥ ﺣﺮﻑ نه ﺑﺮاﺩﺭ,
ﻗﺪ و ﺑﺎﻻﺗﻮ ﻗﺮﺑﻮﻥ
ﻧﻤﻲ ﺯاﺭﻡ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﻏﻢ
ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﻴﺨﻮاﻡ ﻭاﺳﻪ ﻗﻴﺎﻡ ﺗﻮ
ﻳﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺰاﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻢ ﺗﺎ
ﻳﻪ ﺳﻬﻤﻲ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﺭاﺿﻲ ﻛﺮﺩﻧﺖ ﺷﺪ ﺁﺭﺯﻭﻡ
ﻟﺤﻆﻪ اﻱ ﺑﺒﻴﻦ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮﻡ
ﺟﻮﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻴﺎ ﺑﺨﺮ
ﻳﺎﺑﻦ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﺗﻮ ﺁﺑﺮﻭﻡ
برادرجان وای
بندسوم
ببین سربازای خواهر،رسیدن محضرتو
براتو شمشیر به دستن،که باشن یاورتو
دو طفلانه من فدای،علیه اکبر تو
بزاردونوجوون من کنن از توحمایت
به دست وپات میفتم تا اخر بدی رضایت
برداجان بیا بازم به من بکن عنایت
از غمت ابر بهارم من
ای برادر بی قرارم من
بچه های من فدای تو
غیر از این چیزی ندارم من
برادرجان وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺎ ﺳﺒﻚ
واحد سنگین شب هفتم محرم١۴٣٧
بند اول
صدات از گریه گرفته
لبات مثله کویره
توچشمام تا میزنی زل
دلم آتیش میگیره
با حسرت گفتم به بابات
علیم داره میمیره
توی گهواره دست وپا نزن قناریه من
جلو چشمام نشو پرپرگل بهاریه من
ببین سوزو غم وآه و اشکای جاری من
خیلی تشنته شیرندارم
روی گهوارت سرمیزارم
میخونم لالایی براتو
باچشای ابر بهارم
علی اصغر لالالالا
بنددوم
بدن آبت من به جز این
تمنایی ﻧﺪاﺭﻡ
ﺗﻮاﻡ ﺩاﺭﻱ ﻣﻴﺮﻱ ﻣﻴﺪﻭﻥ
ﻧﺪﻳﺪﻱ ﻗﻠﺐ ﺯاﺭﻡ!
میمونم چشم اﻧﺘﻆﺎﺭﺕ
ﺩﻟﺨﻮﻥ و ﺑﻴﻘﺮاﺭﻡ
اﻟﻬﻲ ک ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ
ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺭﻧﮓ و ﺭﻭﺗﻮ
ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮ
ﺩﺳﺖ ﺑﻜﺸﻢ ﺑﻪ ﻣﻮﺗﻮ
ﻧﺒﻴﻨﻪ ﺣﺮﻣﻠﻪ ﻣﺎﺩﺭ
ﺳﭙﻴﺪﻱ ﮔﻠﻮﺗﻮ
ﭼﺸﻢ ﺑﺮاﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻴﻤﻮﻧﻢ ﻣﻦ
ﺩاﺭﻱ ﻣﻴﺮﻱ ﻧﻴﻤﻪ ﺟﻮﻧﻢ ﻣﻦ
ﻣﻴﺪﻣﺖ ﺳﺎﻟﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺎﺑﺎﺕ
ﻣﻴﺮﻱ و ﻣﻴﺎﻱ ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ﻣﻦ
علی اصغر لا لالالا
بند سوم
میخوام باچشمای تارم،که گیسوشو ببینم
میمیرم من پشت خیمه،تا گلوشو ببینم
حسینم یک باره دیگه،بزار روشو ببینم
همون رویی که خونی شدجلو چشمای مادر
همون رویی که میبینم به روی نیزه آخر
میبینم از سره طفلم که سر نیزست بزرگتر
نیزه و گیسوی تو مادر
اون رخ دلجوی تو مادر
تو مسیر کوچه و بازار
سنگه بامو روی تو مادر
علی اصغر لا لا لا لا
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
واحد سنگین شب دوم محرم١۴٣٧ ورود کاروان سید الشهدا ع به کربلا
بند اول
میاد از تو دشت و صحرا
صدای بانگ ناله
رسیده یک کاروانی
باعطر یاس ولاله
توی آغوشه عموشه
یه دختر سه ساله
عقیله پامیزاره به سلامتی تو صحرا
روخاک سجده افتاده میوه ی قلب زهرا
دل غرق تبش انگار شده به غم پذیرا
زینب از الان پریشونه
از غم وغصه هراسونه
زیر لب یکدم باهرنفس
با دل زارش نوحه خونه
حسین جانم وای
بنددوم
شده ارباب دوعالم
دلش لبریز احساس
میریزه اشکای زهرا
روگونه مثل الماس
قدم میزاره عقیله
روی زانوی عباس
میگه زینب حسین جانم
دل نگرونم اینجا
میترسم که خودم واست روضه بخونم اینجا
بشم بی تو تک وتنها آروم جونم اینجا
کتش نبینم که شدی پرپر
بی کفن باشی بی انگشتر
کاش نبینم که تنت میره
زیردست وپای یک لشکر
حسین جانم
بندسوم
بیا برگردیم برادر
بریم سمت مدینه
میده بوی غربت اینجا
دل زینب حزینه
دارم یک بغضی تو سینه
دلم با غم عجینه
برادر جان.تو این صحرا نشه ازم جدا شی
نبینم من.اسیر کوفیای بی حیا شی
میترسم اینکه روزی تو شهید کربلا شی
ازهمه دنیا شدم دلگیر
بین ما داداش چیه تقدیر
اینجا من از تو جدا میشم
خواب زینب شد دیگه تعبیر
حسین جانم وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
واحدسنگین شب سوم محرم١۴٣٧
بنداول
رسیده وقت وصالم
چقد تلخه جدایی
همش باگریه میگفتم
باباجونم کجایی
بیا مثل اون قدیما
ببوسمت بابایی
چقد سخته روخارای بیابونا دویدن
بادست وپاهای بسته به قافله رسیدن
تو بازارو توی کوچه زخم زبون شنیدن
سراومد فصل خزون من
بسته جون تو به جون من
ازروزی که زجر زده من رو
داره لکنت این زبون من
بابا جونم وای
بنددوم
صداکردم من بابامو
باسراومد کنارم
توویرونه تو دل شب
رسیدم.به نگارم
میخوام که از جام بلندشم
امارمق ندارم
همه دردودلام بابا پیش خودت بمونه
کبوده سرتاپام از بس زدن باتازیونه
دیدم انگشترت بابا تو دست ساربونه
ساربون اومد به قصد کشت
بی هوا میزد لگد از پشت
بعد ازاون شب خوب نمیبینم
صورتم داره نشون از مشت
بابا جونم وای
بند سوم
عمو عباسم ببین که،چی اومد برسره من
یه جای سالم نمونده،به روی پیکره من
شبیه زهرا کبوده همه بال وپره من
به غیرازعمه زینب کی به این دخترامون داد
می دونم غیرتی میشی منم این غم تکون داد
تو بزم می یه نامردی سکینرو نشون داد
منکه همیشه عزیز بودم
تا تو رفتی هی مریض بودم
منکه ناموسه خودت هستم
کی عمو جونم کنیز بودم
بابا جونم وای
……………..
واحد سنگین شب نهم محرم١۴٣٧
بند اول
صدای خنده بلنده،دلم بی تابه عباس
گمونم مشکی که بردی،دیگه بی آبه عباس
نباشی بین عدو کی،منو دریابه عباس
میدونم خیلی سختت بود تا مشک اب زمین ریخت
گمونم تو مدینه هم دل ام البنین ریخت
زمین علقه ترشد اشک چشام ببین ریخت
دشمنو ببین دوروبرم
باچه رویی تاحرم برم
پشتم از غمت دوتاشده
دستمو گرفتم کمرم
علمدارم وای وای وای وای
بنددوم
دیگه بعد از رفتن تو
همه غمم همینه
دلش داره میزنه شور
توخیمه ها سکینه
پاشو تا دست نامحرم
روصورتش نشینه
همه اهل حرم بی تو شدن با غصه دمساز
بیا و خواهرامونو تو دشواری نینداز
پاشو تاپای شمر پست توخیمه ها نشه باز
حاجت منو نکن جواب
بعدتو میشم در اضطراب
کاردشمنا جسارته
توی دستاشون دیدم طناب
علمدارم وای وای وای وای
بند سوم
همون تیر حرمله که،تورو آخر زمین زد
به چشمت نه حرمله به،دله ام البنین زد
بگو اینجا کی به فرقت،عمود آهنین زد
توروکردن زمین گیرو زجا قلبم رو کندن
همینهایی که اینجا به غمای من میخندن
سرت رو روی نی بامعجره زینب میبندن
اومدم بالا سرت عباس
مادرم شد مادرت عباس
می کشی بر روی این خاکا
بازوی آب آورت عباس
علمدارم وای وای وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
واحدسنگین شب هشتم
محرم١۴٣٧
بند اول
جوون رعنا قد من
میری به سمت میدون
نگاکن غوغا به پا شد
تو خیمه ها بابا جون
میریزه آب پشت سرت
عمه با چشم گریون
برو بابا ولی قدری آهسته از برمن
میلرزه شونمو میلرزه قلب مضطر من
بزار خوب حس کنم بوتو
گل معطرمن
بوی سیبه از عطرتنت
من رو آزردی با رفتنت
لحظه لحظه دل پراز غمه
دیدنش سخته جون کندنت
علی اکبر وای وای وای وای
بنددوم
توروگم کردم تو لشکر
دیدی چه حالی داشتم
رسیدم بالا سرتو
دل تو دلم نداشتم
تن قطعه قطعتو تا
روی عبام گزاشتم
کنارمن شده
عمه
پریشونحال وخسته
شکسته پشتم از داغت
توهم پرت شکسته
تموم پیکرواعضات
دیدم به خون نشسته
دشمنودیدم بالا سرت
نیزه میزدن بر پیکرت
بعدرفتنت تو خیمه ها
روضه خون تو شد مادرت
علی اکبر وای وای وای وای
بندسوم
ﺟﻠﻮ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﺭﻓﺘﻲ ﻣﻴﺪﻭﻥ
ﭘﺮﭘﺮﺷﺪﻱ ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻥ
ﺯﺧﻤﻲ اﺯ ﺗﻴﺮ و ﺳﻨﮓ و ﺧﻨﺠﺮ ﺷﺪﻱ ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻥ
ﺑﺮﻭﻱ ﺧﺎﻙ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ
ﭘﻴﻜﺮ ﺷﺪﻱ ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻥ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ و ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻦ
ﭼﻪ ﺣﺎﻟﻲ ﺩاﺭﻩ ﺑﺎﺑﺎﺕ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ و ﺑﮕﻮ ﺑﺎﺑﺎ
ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ ﺑﺎ ﻏﻤﻬﺎﺕ?
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ک ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻣﻦ
ﭘﻴﻜﺮ اﺭﺑﺎ اﺭﺑﺎﺕ
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ﺷﺪﻡ ﻣﻀﻂﺮ
ﻟﺨﺘﻪ ﺧﻮﻥ ﺩاﺭﻱ ﺑﺮﻭﻱ ﺳﺮ
ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﺩاﺭﻡ ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ ﻣﻦ
ﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﻜﺮﺕ اﻛﺒﺮ
علی اکبر وای وای وای وای
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
واحد سنگین شب دهم محرم١۴٣٧
بند اول
ﻫﻤﻪ اﻫﻞ ﺧﻴﻤﻪ ﻫﺴﺘﻦ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺫﻛﺮ ﻳﺎ ﺭﺏ
نشستهﻫﺮﻛﻲ ﻳﻪ ﮔﻮﺷﻪ
نوایی ﺩاﺭﻩ ﺑﺮ ﻟﺐ
ﭼﺮا اینقدرای برادر
ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﺩاﺭﻡ اﻣﺸﺐ
ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻏﺮﻕ ﻏﻢ ﻫﺴﺘﻲ
ﺧﻮاﻫﺮ ﺑﺮاﺕ ﺑﻤﻴﺮﻩ
اﺯ اﻭﻥ اﻭﻝ ﺩﻝ ﺯﻳﻨﺐ
ﺑﻪ ﺩاﻡ ﺗﻮ اﺳﻴﺮﻩ
اﻟﻬﻲ ک ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩاﺩاﺵ
ﺧﺪا اﺯﻡ ﻧﮕﻴﺮﻩ
ﻛﺎﺵ ﻧﺸﻲ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ اﺯﻡ ﺟﺪا
ﻛﺎﺷﻜﻲ ﻛﻪ اﺻﻼ ﻧﻴﺎﺩ ﻓﺮﺩا
ﻛﺎﺵ ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻣﻦ ﺗﻮﻱ ﮔﻮﺩاﻝ
ﺑﻲ ﺳﭙﺎﻫﻲ و ﺗﻚ و ﺗﻨﻬﺎ
حسین جانم وای
بنددوم
بزار دستاتو تودستام
دلم آروم بگیره
نبینه اشکاتو زینب
الهی که بمیره
بمیره تاکه نبینه
حسین به غم اسیره
وداع اخرین لحظه زده به قلبم آزر
بزار زیر گلوتو من ببوسم ای برادر
برات پیراهن اوردم همون که بافته مادر
خواهرت بی تو گرفتاره
دیگه از حالا عزاداره
حنجرش فردا پر از خونه
طفلی که خوابه تو گهواره
حسین جانم وای وای وای وای
به فکره اینم که فردا،تو رو تنها نزارن
جلو زهرا مادره من،رو پهلوت پا نزارن
یه مشت سنگدل نیزشونو،تو سینت جا نزارن
پرازخونه همونجایی که تو فردا میفتی
به پهلوت میزنن نیزه توام از پا میفتی
یه وقت با صورت ازمرکب روی خاکا میفتی
خواهرت فردا میره از حال
وقتی که میفتی تو گودال
دخترت میبینه پیکرت
زیر مرکب ها میشه پامال
حسین جانم وای وای وای وای
دانلود سبک در ادامه نوشته