logo

من ز دربار حسین ابن علی ماهانه دارم
کي دگر چشم طمع بر مردم بیگانه دارم
تا گرفتم دست خط نوکری از مادر او
بر در دربار آن شه منصبی شاهانه دارم

جستجو
صلوات شمار
اوقات شرعی

آخرین مطالب
مطالب پر بازدید
برچسب ها
ادعیه اعلام مراسم سخنرانی و عزاداری دهه اول محرم جلسه هیئت ذاکران فاطمی اراک حاج_حسین_نیمه_وری حاج حسین نیمه وری حسین نیمه وری دعای کمیل با صدای حاج حسین نیمه وری روضه شب شهادت حضرت زهرا (س) با نوای حاج حسین نیمه وری روضه و سینه زنی آقا ابالفضل ع زمزمه روضه شب جمعه سرود مولودی امام حسن (ع) شب بیست و یکم ماه رمضان شب قدر شبهای قدر در امامزاده ها شعر شعر امام زمان شعر شهادت شعر مناجات شهادت امام علی صوت دقایقی از زمزمه و روضه حضرت زهرا س صوت مدح و مرثیه امام صادق(ع) صوت مراسم روضه و سینه زنی شب عاشورا مراسم سینه زنی مراسم شام غریبان مصلی بیت المقدس اراک مراسم شب قدر۲۳ ماه مبارک رمضان مراسم شب های قدر مراسم شب های ماه رمضان مراسم عزاداری شب شهادت حضرت زهرا (س) با نوای حاج حسین نیمه وری مشکی_پوشان_فاطمیه مولودی خوانی شب میلاد امام هادی(ع) در حرم حضرت ابالفضل مولودی خوانی شب ولادت امام حسن عسگری (ع) میلاد امام هادی نیمه وری هیئت _باب الحوائج_کوی امام علی ع کتیپ تصویری عتبات عالیات کلیپ اربعین حسینی کلیپ تصویری باب القبله امام حسین ع کلیپ تصویری روضه علی اصغرع کلیپ تصویری زمزمه مدح امیرالمومنین ع و مدح و روضه حضرت عباس ع کلیپ تصویری سینه زنی حضرت ابوالفضل ع کلیپ تصویری مدح و روضه حضرت ابالفضل ع کلیپ تصویری مدح و روضه حضرت ابوالفضل ع کلیپ جشن نیمه شعبان کلیپ فرازی از قرائت دعای پر فیض ندبه کلیپ فرازی از قرائت دعای پر فیض کمیل
بازدید شده ها
آمار سایت
  • 0
  • 155
  • 136
  • 323
  • 232
  • 1,929
  • 6,957
  • 366,009
  • 1,755,810
  • 271,981
  • 69,374
  • 3,110
  • خرداد ۱۰, ۱۴۰۲

شعر شهادت امام رضا (ع)-استاد حاج غلامرضا سازگار


سزد جاری شود از دیده ام خون

که در خون غرق گردد قصر مأمون

چه رخ داده که مأمون ستمکار

شرار فتنه اش ریزد ز رخسار

در افکار پلیدش نقشه ای شوم

به دستش خوشه انگور مسموم

نشانده در محیط غم فضا را

کشیده نقشه قتل رضا را

رضا مانند شمع انجمن ها

سراپا سوخته تنهای تنها

نه یاران را ز حال او خبر بود

نه خواهر، نه برادر، نه پسر بود

تعارف کرد مأمون ستمگر

از آن انگور بر نجل پیمبر

امام هشتم آن مولای مظلوم

نگه بودش بر آن انگور مسموم

نفس ها آه می شد در نهادش

نه خواهر بود بر سر نه جوادش

سرشک غربتش زد حلقه در چشم

که مأمون گشت از سر تا به پا خشم

پی تهدید مولا آن ستمکار

به یک سو پرده زد با خشم بسیار

غلامان پشت پرده تیغ در دست

ستاده مست تر از زنگی مست

همه آماده جنگ و ستیزند

که خون نجل زهرا را بریزند

عزیز فاطمه گردید ناچار

گرفت انگور را از آن ستمکار

ز دل می خواند حی داورش را

صدا زد جد و باب مادرش را

تناول کرد از آن خوشه سه دانه

که از جانش کشید آتش زبانه

ز جا برخاست با رنگ پریده

در آن حالت عبا بر سر کشیده

غریب و بی کس و تنها روانه

نهان از چشم مردم شد به خانه

چو شمع سوخته پیوسته می سوخت

کنار حجره در بسته می سوخت

چراغ نور بخش انجمن ها

به خود چون شعله می پیچید تنها

نفس در سینه اش گشته شراره

جوادش را صدا می زد هماره

که ای فرزند دلبندم کجایی

فروغ دیده ام داد از جدایی

بیا تا توشه از رویت بگیرم

تو را گیرم در آغوش و بمیرم

دلم تنگ تو و معصومه باشد

به قلبم داغ آن مظلومه باشد

هنوزش بود مرغ جان به سینه

جوادش آمد از شهر مدینه

به لب لبیک و در دل بود آهش

به ماه عارض بابا نگاهش

پریده رنگ، خونین دل سیه پوش

چو جان بگرفت بابا را در آغوش

سرشکش ریخت بر سیمای بابا

دو لب بگذاشت بر لب های بابا

پدر یک لحظه چشم خویش بگشاد

جوادش را تماشا کرد و جان داد

***استاد حاج غلامرضا سازگار***