
رفتی ای دار و ندار و بود و نبود من
ای گل یاس ز سیلی گشته کبود من
مانده ام بی حبیب و غریب و بی کس و تنها
روز و شب گریم از داغ هجرت کجایی زهرا
فاطمه جانم
با بهانه گیری طفلان چه کنم زهرا
با حسین و زینب گریان چه کنم زهرا
رفتی و رفته از کف تمام توانم زهرا
کن دعا که بدون تو زنده نمانم زهرا
فاطمه جانم
فاطمه جانم نبود این شرط وفاداری
یاورت را بین دشمن غریب بگذاری
بی تو جز گریه کاری ندارم فاطمه جانم
تو چرا رفته ای از کنارم فاطمه جانم
فاطمه جانم
تا ابد داغ تو می ماند به دلم زهرا
از وفا و مهربانی ات خجلم زهرا
تو همه هستی ات را نهادی به پای حیدر
جان فدای تو زهرا که گشتی فدای حیدر
فاطمه جانم
بوده ای در هر غم و غصه غمگسار من
بین کوچه پیش دشمن شدی تو یار من
آن دمی که عدویم تو را زد پیش چشمانم
آرزو کردم آنجا که از تن برون رود جانم
فاطمه جانم
شد کبود از ضرب سیلی روی چو ماه تو
عشق حیدر بوده تنها جرم و گناه تو
سیلی کین کجا و صورت دختر پیغمبر
تازیانه کجا و پاره پیکر پیغمبر
فاطمه جانم
کشته این غصه مرا ای فاطمه جانم
که شدی نقش زمین در پیش چشمانم
بشکند دست آنکه با غلاف بازویت بشکست
بشکند پای آنکه با لگد پهلویت بشکست
فاطمه جانم