
گرچه از دست خودم یه خرده دلخور اومدم
راستش و بخواى برا عرض تشکر اومدم
نه گداىِ خوبیَم نه عاشقى خوب بلدم
اومدم ده شب عزاداریمو تحویلت بدم
یه دهه سینه زنى و گریه هرچى بود گذشت
شب هفتمى که چشم به راش بودم چه زود گذشت
به صدام تو روضه جون تازه دادى مهربون
برا نوکرى بهم اجازه دادى مهربون
قسمتم شد که باگریه خیمه رو علم کنم
واسه سینه زناى جد تو چایی دم کنم
راه دادى تاخودمو پا این علم دٌرٌس کنم
شعر بگم نوحه بخونم و دو دم دٌرٌس کنم
واسه مزد نیومدم، گفتى ولی به هرجهت
نمک سفرتونم از خودمون بخواین فقط
جواب حرفاى توى دلمو خودت بده
من گداى خودتونم صلمو خودت بده
حرفاى دلم باید که هر گوشش بیتى بشه
اولش مى خواستم این ترانه هش(ت) بیتى بشه
ولى این یادم اومد روبروى باب الجواد
روزى کن از این به بعد تنها بیام حرم زیاد