
اشعار طلیعه محرم
***
شب اشک و شب آه و شب غم
شب دلواپسی و حزن و ماتم
میان سینه قلبم بیقرار است
محرم آمده ای دل محرم
***
سر آمد دوره ی خاموشی من
ببین تاب و تب چاووشی من
رسیده روزهای غربت تو
رسیده وقت مشکی پوشی من
***
محرّم ماه ایثار است و غیرت
رسیده موسم تجدید بیعت
اگر تا کربلا رفتی دل من
مشو راضی به کمتر از شهادت
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه
با دستای یه پیر غلامت پیرهن سیاه بپوشه
تو کوچه ها با پرچمت امید به زندگی میاد
دوباره بوی نذری از روضه های خونگی میاد
سلام یر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم
سلام بر محرم
دم هیئت ها با گریه میگه مادر تو زهرا
قبول باشه حسینی ها این عزاداریتون ایشالله
دوباره روضه رفتن ها بی ریاترین عمل شده
دوباره هر محله ای پر علم و کتل شده
سلام بر کربلای تو سلام بر نوکرای تو
سلام بر محرم