
اشعار شهادت حضرت محسن (ع) – علی اکبر لطیفیان
چندتایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگ ها نشکست
چه کند بار شیشه اش با، در
همه کج رفته اند …حتی میخ
همه لج کرده اند …حتی در
کم نیاورده است، اما شال …
کم نیاورده است، اما در…
سرش از ازدحام ناچاراً
یا به دیوار میخورد یا در
می کشیدند از توی کوچه
فاطمه را یکی یکی تا در
دختری داد میزند : بابا
دختری داد میزند : مادر
علی اکبر لطیفیان
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع)
زهرای تو که هست، به مردم نیاز نیست
وقتی که آب هست، تیمم نیاز نیست
حرفی نزن گلوی تو را میکِشد طناب
وقتی اشاره هست، تکلم نیاز نیست
خاکستر علی شدهام چند مدتیست
بال و پر مرا که به هیزم نیاز نیست
دستم به پای ضربهی اول خودش شکست
با این حساب ضربهی دوم نیاز نیست
کو دست تو علی که بگیرم ببوسمش
دست تو را به بیعت مردم نیاز نیست
حتی اشاره بار مرا میزند زمین
این بار شیشه را به تهاجم نیاز نیست
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع) – محسن حنیفی
جگرم آب شد از دیده تر می افتد
ناگهان پشت در خانه شرر می افتد
عربده می کشد و مشت به در می کوبد
حرمت خانه ما هم به خطر می افتد
آنقدر ضرب لگد در پس در سنگین است
تا که مادر به زمین خورد، پدر می افتد
نه فقط مادر و بابا به زمین افتادند
آن چنان زد که روی فاطمه در می افتد
عقده خیبر و بدر است که همدست غلاف
می زند بر بدنش، تا که سپر می افتد
با قد خم شده اش پای علی می ماند
پایه محکم عرش است، مگر می افتد؟!
محسن حنیفی
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع) – محسن عرب خالقی
بر جان خانه کینه ای شعله ور افتاد
آنقدر زد آنقدر زد آخر در افتاد
ای کاش میچرخید از لولا در، اما
در وا نشد افتاد، روی مادر افتاد
میخواست تا در پیش نامحرم نیفتد
میخواست… اما هرچه کرد او آخر افتاد
با یاعلی پا شد ولی مولا زمین خورد
با یا رسول الله او پیغمبر افتاد
فهمیده بود این باغ بار شیشه دارد
آنقدر زد از شاخه سیب نوبر افتاد
یک آیه با میخ در و یک آیه با زهر
یک آیه هم در قتلگاه از کوثر افتاد
در گوشه ی گودال مادر بود وقتی
چشمان تیز خنجری بر حنجر افتاد
از آستین دست شقاوت تا در آمد
چشم طمع بر حلقه ی انگشتر افتاد
یک تیر با هجده هدف یعنی که زینب
یک سنگ خورد از نیزه ها هجده سر افتاد
محسن عرب خالقی
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع) – علی اکبر لطیفیان
آه… در میزدند… آه… آه… آه
چهل نفر میزدند… آه… آه… آه
هرکه را بیشتر آینه داشت
بیشتر میزدند… آه… آه… آه
از خدا بی خبرهای کوچه
بی خبر میزدند… آه… آه… آه
دست و پا میزد و بچه ها هم
بال و پر میزدند…آه… آه… آه
دست ها را نمیشد بگیرند
هی به سر میزدند… آه… آه… آه
تازیانه به پهلو به بازو…
…شانه، سر میزدند… آه… آه… آه
وضع او را کنیزان که دیدند
سر به در میزدند… آه… آه… آه
چشمشان تا به حیدر می افتاد
بیشتر میزدند…آه…آه…آه
حرمتی را شکستند با پا
آه… در میزدند…آه…آه…آه
علی اکبر لطیفیان
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع) – قاسم نعمتی
از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا
دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا
از تنگ نای این در و دیوار برخیز
بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا
پیچیده در گوشم صدای ضرب سیلی
سنگین تر از این ماه ماهی نیست زهرا
سردسته ی این قوم سنگین است دستش
بر ضربه های او پناهی نیست زهرا
با آبروریزی علی را میبرند و
جز تو برای او سپاهی نیست زهرا
بی بی زبانم لال چادر بر سرت کن
خیره تر از اینجا نگاهی نیست زهرا
یا که رها کن دامنش را زود برگرد
یا مثل اینجا قتلگاهی نیست زهرا
قاسم نعمتی
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع)
امان بده به نفس های مضطرش آتش
امان بده که نمیرم برابرش آتش
امان بده که امانش نداد نامحرم
که مانده نام پدر بین حنجرش آتش
برای شهر غریبی مرد کافی نیست
که خانه ام شده حالا سراسرش آتش
میان حال علی و هجوم نامحرم
تو لااقل کمکی کن به همسرش آتش
مگیر شعله و دامن نزن به ناله ی او
میا به خانه مان جان دخترش آتش
مگیر شعله حسینم عجیب مادری است
میا که خیره شده سمت مادرش آتش
شنیده اند که پشت در است خانومم
رسیده اند بدوزند بر درش آتش
رسیده اند که پشت مرا زمین بزنند
خدا کند که نبینند پرپرش آتش
تو شعله میکشی و سرخ میشود کم کم
و میخ میزند از شرم بر سرش آتش
بگو به میخ نپیچد به چادرش پیچت
بگو به میخ نگیرد به پیکرش آتش
به بار شیشه ی این پاره ماه رحمی کن
امان بده به نفس های آخرش آتش
**
********************
اشعار شهادت حضرت محسن (ع) – مسعود اصلانی
غربت کوچه ها چه سنگین است
گریه ی بی صدا چه سنگین است
مادری بی دلیل ناله نزد
ضربه ی بی هوا چه سنگین است
زن همسایه سر تکان میداد
دست آن بی حیا چه سنگین است
سایه ات بر سر اهالی شهر
مادر این روزها چه سنگین است
بغض خود بشکن و خلاصم کن
بغض بی انتها چه سنگین است
رفتی و آستین به دندانند
گریه ی مرتضی چه سنگین است
مسعود اصلانی