
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود فطرت و ذات مرا منور کرد
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را
زلال اشک مرا از تیار کوثر کرد
سپس کمی نمک عشق در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد
چگونه می شود الطاف بی کران تو را
چگونه می شود ای با شکوه باور کرد
چه می شود خدا اراده نموده که شاعرت باشم
همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم
به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادیه ما
شکوه بی حد تفسیر شیعه برکت توست
رهین محضر تو فقه اجتهادی ما
میان چشم تو آیات فتح را دیدم
شکوه عشق تو روحیه ی جهادی ما
تمام سیره و افال قول تو سیره و حجت
اصول زندگی تو شده مبادی ما
همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف این که تو هستی امام هادی ما
اگر چه کم از جلوات جلالیت گفتم
بزار این همه را پای کم سوادی ما
شدیم مثل گدایان سامرایه ای تو
مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما
چه می شود که گدای گدای تو باشیم
چه می شود بپذیری فدای تو باشیم
بخوان زیارت پر محتوای جامعه را
بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را
بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان
بخوان و شرح بده آیه های جامعه را
نگاه روشن تو ای معادن الرحمه
بنا نهاده در عالم بهای جامعه را
میان عرش و زمین در تمامی ملکوت
ببین تجلی بی انتهای جامعه را
بگیر دست مرا عادتکم الاحسان
ببار بر دل من روشنای جامعه را
تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم
همیشه در خط مولایمان علی باشیم
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هوایی سامرا باشم
چه خوب می شود آقای من شوی تا من
تمام عمر در این آستان گدا باشم
نرا اسیر خودت کن که با عنایاتت
ز بند های تعلق دگر رها باشم
نگاه روشنت اعجاز بی حدی دارد
طلا و مس نه نظر کن که کیمیا باشم
تو خانه ی دل من را تکان بده شاید
در آستانه ی تو زائر خدا باشم
بده برات زیارت که یک شب جمع
کنار قبر شهیدان کربلا باشم
تمام دار و ندارم همه فدای حسین
چه می شود که بمیرم شبی برای حسین